سيماى فرشتگان (در قرآن و نهج البلاغه)

مشخصات کتاب

حمداللهى ، ليلا ، 1357 - .

سيماى فرشتگان (در قرآن و نهج البلاغه) / به اهتمام ليلا

حمداللهى؛ با نظارت محمدبيستونى . - تهران: بيان جوان ، 1382

125 ص.

1 _ 7 - 94702 - 964 - ISBN

فهرستنويسى بر اساس اطلاعات فيپا.

كتابنامه : ص 122 - 125؛ همچنين به صورت زيرنويس.

1. فرشتگان (اسلام) . الف. بيستونى، 1337

- .ب.عنوان.

9 س 8 ح / 226 BP467/297

كتابخانه ملى ايران 14107- 82م

ناشر : انتشارات بيان جوان

عنوان : سيماى فرشتگان (در قرآن و نهج البلاغه)

تأليف : ليلا حمداللهى

با نظارت : دكتر محمد بيستونى

حروفچينى : مؤسسه قرآنى تفسير جوان

چاپ و صحافى : نگار اسكنر

نوبت و تاريخ چاپ : اول ، تابستان 1382

شمارگان : 3000 نسخه

شابك 1 _ 7 - 94702 - 964 - ISBN

1 _ 7 _ 94702 _ 964

هرگونه نسخه بردارى و چاپ از اين كتاب جهت توسعه و نشر فرهنگ قرآنى با اجازه كتبى مؤلف و ناشر بلامانع است .

__

نشانى:تهران _ خيابان ميرداماد _ خيابان شهيدامير سهيل تبريزيان _ خيابان نازنين _ شماره 11، تلفكس 2228296 و 09112085322

Email : DR_M_ BISTOONI@FaraCo.com

ص: 1

فهرست مطالب :

موضوع ------- صفحه

ملائكه از ديدگاه قرآن كريم ... 3

مقدّ مه ناظر و ناشر... 4

مقدّ مه مؤلف ... 9

تعريف فرشته از ديدگاه قرآن كريم... 10

خلقت ملائكه... 11

ملائكه در قرآن (ويژگى هاى ملائكه)... 12

چند دسته از فرشتگان... 16

صفات فرشتگان... 18

فرشتگان «كرام» و «بررة»... 21

فرشتگان شايسته فرمانبردار... 23

بالهاى فرشتگا ن... 27

آيا رسالت فرشتگان تكوينى است يا تشريعى ؟... 29

كار گزاران خلقت... 30

فرشتگان محافظ انسان... 31

فرشتگان ثبت اعمال... 39

فرشتگانى كه آماده انجام مأموريتند... 47

فرشتگانى كه دائم در سجده اند... 49

فرشتگان حامل عرش و تعداد آنها... 50

فرشتگان عذاب و تعداد آنها... 55

فرشتگان مرگ و فرشتگان مأمور تدبير جهان... 56

فرشتگانى كه شفاعت مى كنند (شفاعت ملائكه)... 60

فرشتگان حامل وحى... 62

فرشتگانى كه تسبيح براى خدا و استغفار براى اهل زمين دارند... 64

عدد لشگريان پروردگار... 68

عصمت ملا ئكه... 71

سجود تشريعى ملائكه... 73

ص: 1

عروج فرشتگان... 75

ممثل و ديده شدن ملائكه... 77

فرشتگان عالم بالا از چه چيزى بحث مى كنند ؟... 78

فرشتگان چه امورى را تقسيم مى كنند ؟... 80

چگونه فرشتگان در ميدان ها وارد جنگ مى شوند ؟... 81

آيا فرشتگان جنگيدند ؟... 83

چرا فرشتگان را فرزندان خدا مى نامند ؟... 84

چرا فرشتگان را به صورت زن و دختر ترسيم مى كنند ؟... 86

چهار فرشته مقرّب الهى... 89

پنج وصف براى جبرئيل... 91

جبرئيل فرشته وحى و اوصاف او... 94

جبرئيل معلم پيامبر بود يا نه ؟... 96

روح فرشته اى برتر از جبرئيل و ميكائيل... 97

قيام فرشتگان... 98

ماجراى هاروت و ماروت دو ملك بزرگ الهى ... 100

ملائكه و جنّ... 104

مطالب بيان شده درباره فرشتگان در كل قرآن ... 106

سيماى فرشتگان در نهج البلاغه ... 112

شگفتى خلقت فرشتگان و تسبيح فرشتگان و شناخت ملائكه... 112

ويژگى هاى فرشتگان ، اقسام فرشتگان ، تواضع فرشتگان،

صفات والاى فرشتگان ، پاك بودن فرشتگان از رذايل

اخلاقى ، فراوانى راز و نياز ملائكه و روانشناسى ملائكه... 114

فرشته شناسى،وصف فرشتگان،حضورملائكه درهمه جا،ويژگيهاى ملائكه... 121

عجز انسان از درك فرشتگان (فرشته مرگ)... 122

درباره ملائكه ثبت كننده اعمال انسان... 122

درباره ملائكه و ثبت اعمال بشر... 123

درباره فرشتگان محافظ در زندگى انسان... 124

فهرست منابع و مآخذ ... 125

ص: 2

ملائكه از ديدگاه قرآن كريم

ص: 3

مقدمه ناظر و ناشر:

قرآن كريم به عنوان معجزه جاويد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و قانون اساسى دين مبين اسلام«هُدىً للناس»است(1) و براى راهنمايى همه مردم نازل شده است . بر همين اساس دعوت پيامبران نيز با همان زبان معمولى و رايج كه براى همه گروه هاى سنّى و تحصيلى قابل فهم باشد صورت مى گرفته و هرگز از كلمات پيچيده و مرموز و نامفهوم براى ايجاد ارتباط با مردم استفاده نمى كردند . قرآن كريم به اين روش شايسته تبليغ و ارشاد طبقات مختلف مردم صراحت داشته مى فرمايد:وَمااَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاّبِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ... (2) (ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر به زبان عادى قومش تا بتواند به سادگى با مردم ارتباط برقرار كرده و حقايق را براى آن ها آشكار سازد) .

بنابراين بايد روش هاى متنوع و جديدى ارائه شود تا مخاطبين دبستانى تا دانشگاهى قرآن كريم يعنى همان مصاديق مختلف واژه «ناس» بتوانند متناسب با درك و فهمشان «پيام قرآن» را دريابند و با آن ارتباط برقرار كنند و از طريق «تدبّر و تفكّر» ، با آن «مأنوس» شوند يعنى خود را مخاطب قرآن قراردهند و ثمره اين انس ، تجلّى محتواى قرآن در

ص: 4


1- 185 / بقره.
2- 4 / ابراهيم .

رفتار و گفتار آن ها باشد .

از سوى ديگر در سه آيه شريفه ، قرآن خود را به عنوان «شفابخش» معرفى نموده (1) و قرآن ناطق على بن ابيطالب عليه السلام نيز در خطبه هاى متعددى ، قرآن عظيم را «نسخه شفابخش همه دردهاى انسان ها» مى داند .(2)

اينجانب درپاسخ به نيازروزافزون جامعه خصوصا جوانان عزيز، براى اولين بار روش انس با قرآن ويژه جوانان از طريق «كارگاه آموزشى مفسّرين جوان» [(Refrence guide of Quran Sources)را ابداع نموده و به ثبت رساندم .

اين روش جديد ، حاصل تجارب عملى 20 ساله اين حقير در تدريس جلسات تفسير موضوعى قرآن كريم مى باشد كه فقط درطول يكسال گذشته حدود 3000 نفر به صورت حضورى آن را فراگرفته اند و مورد استقبال گسترده واقع شده است . به كمك اين روش كه در يك جلسه حضورى سه ساعته يا با مطالعه كتاب منتشر شده «روش انس با قرآن» به سادگى قابل يادگيرى است ، به سرعت و سادگى امكان «مراجعه موضوعى» به تفاسير قرآن كريم حتى براى «قرآن پژوهان جوانى كه با زبان عربى آشنا نيستند» فراهم مى گردد .

ص: 5


1- آيات 57 / يونس ، 82 / اسراء و 44 / فصّلت .
2- خطبه هاى 110 ، 158، 176 ، 198 ، 199 ، 100 و... .

«روش انس با قرآن» مانند آموزش ماهيگيرى به خريداران ماهى است و حضور دركلاس هاى تفسير قرآنكريم همچون استفاده از ماهى يعنى به جاى آن كه فقط يك نفر يا يك گروه «ماهى بگيرند» و گروه ديگرى فقط «مصرف كننده» باشند، آيا بهتر نيست «روش ماهيگيرى ، قايق سوارى و شناى در دريا» را يادبگيريم و به ديگران نيز آموزش دهيم؟ زيرا در اينصورت به جاى يك ماهيگير، هزاران ماهيگير جوان خواهيم داشت و بجاى مصرف ماهى صيد شده توسط ديگران، خودمان ماهى را صيد مى كنيم كه لذتى مضاعف دارد.

دركار با تفسير قرآن نيز استدلال همين است . بنده ضمن آنكه برگزارى جلسات تفسير قرآن را كار مقدس و مباركى مى دانم، اعتقاد دارم بهتر است با توجه به كمبود وقت مردم خصوصا جوانان عزيز، به خود آن ها روش مراجعه موضوعى فورى به تفسيرهاى قرآن كريم را آموزش دهيم تا در هر فرصت مناسب ، در صورتى كه حال و حوصله و نشاط داشته باشند، خودشان بدون حضور مكرر به استاد ، ابزار كار را در دست گرفته و در درياى زيبا و سراسر شگفتى و عظمت قرآن كريم وارد شوند . آنگاه خواهند ديد كه مراجعه مستقيم به قرآن كريم و تفسيرهاى فراوان و متنوعى كه هركدام گلى از اين گلستان زيبا را مورد ارزيابى و تشريح قرارداده اند ،

ص: 6

چه لذّت عميق و پايدارى را در سراسر وجود آن ها ايجاد خواهد كرد و همين تكرار دل نهادن به دريا و راز و نياز با امواج آرام بخش آن موجب «انس با دريا» خواهد شد كه هيچ چيز ديگرى جاى آن را نمى گيرد و اين همان چيزى كه ما تحت عنوان «روش انس با قرآن» به دنبال آن هستيم .

هم اكنون «كارگاههاى آموزشى مفسّرين جوان» با نظارت و برنامه ريزى «مؤسسه قرآنى تفسيرجوان» و مسئولين محترم مراكز قرآنى در بسيارى از دانشگاه ها و دبيرستان ها و مراكز دولتى و خصوصى راه اندازى شده است .

در كارگاه هاى يادشده پس از آن كه قرآن پژوهان عضو، روش انس با قرآن را فراگرفتند يك موضوع به انتخاب خود آن ها مشخص مى گردد تا با ارائه تحقيق موضوعى از قرآن كريم مهارت خود را تجربه كنند . در طول مدت آموزش و تحقيق ، نظارت تخصصى بر پروسه تحقيق صورت مى گيرد و در پايان اثر نهايى توسط مؤسسه قرآنى تفسير جوان آماده سازى و با حمايت و سرمايه گذارى «انتشارات قرآنى بيان جوان» تحقيقات متين و كاربردى قرآن پژوهان جوان چاپ و منتشر مى گردد .

كتابى كه ما و شما هم اكنون در محضر آن هستيم يكى از ثمرات ارزنده «كارگاه آموزشى مفسرين جوان» در تهران مى باشد كه توسط قرآن پژوه جوان

ص: 7

و لايق سركار خانم ليلا حمداللّهى براساس طرح «روش انس با قرآن» تأليف شده و محور تحقيق بحث جذّاب و خواندنى و كاربردى «سيماى فرشتگان در قرآن و نهج البلاغه» مى باشد .

مؤلف محترمه اين كتاب با بررسى تمامى آياتى كه درباره فرشتگان مطلبى داشته اند تحقيق جامعى را از تفاسير معتبر بعمل آورده و «تحقيق موضوعى» خود را با فرمايشات مولاى متقيان حضرت على بن ابيطالب مزيّن ساخته و در مجموع اثرى را به نسل جوان ارائه نموده كه بدون شكّ با مطالعه و توجه به وظايف دو جانبه انسان ها و فرشتگان ، مى تواند تأثير عميقى در زندگى و رفتار آن ها داشته باشد .

اميدوارم خداوند منّان اين قبيل تلاش هاى قرآنى را براى روزى ذخيره نمايد كه به جز نيّت و عمل خالصانه هيچ چيز ديگرى كارساز نخواهد بود .

دكتر محمد بيستونى

رئيس هيئت مديره مؤسسه قرآنى تفسير جوان

و مدير مسئول انتشارات بيان جوان

تهران _ شهريور ماه 82

ص: 8

مقدمه مؤلف :

صحبت كردن درباره وجود ، خلقت ، مأموريت ها ، وظايف ، انواع ، مذكّر يا مؤنث بودن فرشتگان جز با رجوع به آيات قرآن و استناد به منبع وحى الهى هيچ گونه وجاهت علمى و عقلى ندارد . اكنون كه قدم در راهى بى پايان گذاشته ايم و سخن از داستانى بى انتها آغاز كرده ايم بسى مغتنم است كه اوّلين تلاش خود را به حاملان وحى الهى و مأموران و گردانندگان كون و مكان يعنى فرشتگان اختصاص دهيم و با نگارش اين مطالب زوايايى هرچند كوچك و اندك از سيماى فرشتگان را در آيات الهى و نهج البلاغه حضرت على عليه السلام كه تأويل كننده راستين آيات نورانى قرآن كريم است ، معرفى كنيم .

بى شكّ اين نوشتار به جهت اينكه اولين تجربه نوشتارى بنده مى باشد خالى از اشكال نخواهد بود .

ليكن از اينكه با راهنمايى و ارشادات استاد بزرگوارم جناب آقاى دكتر بيستونى جرأت نوشتن را پيدا كرده ام ، خداى را شاكرم و اميدوارم در سايه توجّهات ايزد منّان و با معاضدت و پشتيبانى فكرى و معنوى همسرم جناب آقاى رحيم خاكى كه خود از اهل قرآن مى باشند بتوانم خدمتى هرچند ناچيز به علاقمندان آشنايى با مفاهيم قرآن برداشته باشم .

ليلا حمداللّهى

تهران _ خرداد ماه 82

ص: 9

تعريف فرشته از ديدگاه قرآن كريم

فرشته در قرآن كريم تحت عنوان ملك و ملائكه مطرح شده است «مَلَكْ» در لغت به معنى فرشته و جمع آن ملائكه است .

اكثر علماء معتقدند كه آن از «الوك» مشتق است و الوك به معنى «رسالت» مى باشد .

در صحاح از كسائى نقل شده : اصل ملك «مالك» است از الوك به معنى رسالت سپس لام به جاى همزه آمده و «ملاك» شده و آنگاه همزه در اثر كثرت استعمال حذف شده و ملك گشته است و در وقت جمع همزه را آورده و «ملائكه» گفته اند .

به هر حال ملك به صورت مفرد و تثنيه و جمع در حدود 80 بار در قرآن مجيد آمده است و مراد از آن پيوسته فرشته و فرشتگان است و اگر آن از الوك باشد شايد بدين جهت است كه هر يك از ملائكه رسالت بخصوصى دارند چنانكه در سوره فاطرآيه(1) مى فرمايد :

« جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً اُولى اَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلثَ وَ رُبعَ يَزيدُ فِى الْخَلْقِ ما يَشاءُ اِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ » .

خداوندى كه فرشتگان را رسولانى قرار داد كه صاحب بال هاى دوگانه ، سه گانه ، چهارگانه اند ، او هرچه بخواهد در آفرينش مى افزايد ، او بر هر چيزى قادر است .

ص: 10

و در سوره حج آيه 75 مى فرمايد : « اَللّهُ يَصْطَفى مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ » خداوند از فرشتگان رسولانى برمى گزيند و همچنين از انسان .

ظاهرا راجع به آوردن وحى مى باشد كه رسولى از ملائكه ، وحى را به پيامبران مى آورد و رسولى از مردم آن را به انسان ها مى رساند (1) .

خلقت ملائكه

در اينكه ملك از چه چيزى خلق شده در قرآن كريم مطلبى نيست فقط درباره جنّ هست كه از آتش به خصوصى آفريده شده است .

حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه هنگامى كه سخن از عظمت فرشتگان پروردگار در ميان است مى فرمايد : «بعضى از فرشتگان چنان عظمت دارند كه پاهايشان در طبقات پايين زمين ثابت است و گردنشان از آسمان برين برتر ، اركان وجودشان از اقطار جهان بيرون رفته و شانه هايشان براى حمل عرش پروردگار متناسب است» پيداست كه اين گونه تعبيرات را بر جنبه هاى جسمانى مادى نمى توان حمل كرد بلكه بيانگر عظمت معنوى و ابعاد قدرت آنها است .

ص: 11


1- قاموس قرآن قرشى .

بدون شك با اين اوصاف فرشتگان نمى توانند از اين ماده كثيف عنصرى باشند ولى مانعى ندارد كه از اجسام لطيف آفريده شده باشند . اجسامى مافوق اين ماده معمولى كه ما با آن آشنا نيستيم .

اثبات «تجرّد مطلق» براى فرشتگان حتى از زمان و مكان و اجزاء كار آسانى نيست . مهم آن است كه ما فرشتگان را به اوصافى كه قرآن و روايات مسلّم اسلامى توصيف كرده بشناسيم و آن ها را صنف عظيمى از موجودات والا و برجسته خداوند بدانيم بى آنكه مقامى جز مقام بندگى و عبوديت براى آنها قائل باشيم و آنها را شريك خدا در خلقت و عبادت بدانيم كه اين شرك و كفر محض است .

ملائكه در قرآن (ويژگى هاى 10گانه ملائكه)

به طور كلى قرآن مجيد ويژگى هاى فرشتگان را چنين بيان مى كند :

1 _ فرشتگان موجوداتى عاقل و باشعورند و بندگان گرامى خدا هستند (بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ) (1) .

2 _ فرشتگان سربه فرمان خدادارندوهرگزمعصيت نمى كنند ( لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِه يَعْمَلُونَ ) (2).

ص: 12


1- آيه 26 / سوره انبياء.
2- آيه 27 / سوره انبياء .

3 _ آنها پيوسته مشغول تسبيح و تقديس خداوند هستند چنانكه مى خوانيم : «فرشتگان تسبيح و حمد پروردگار خود را به جاى مى آورند و براى كسانى كه در زمين هستند استغفار مى كنند» (1).

4 _ با اين حال انسان به حسب استعداد تكامل از آن ها برتر و والاتر است تا آن جا كه همه فرشتگان بدون استثناء به خاطر آفرينش آدم به سجده افتاند و آدم معلّم آن ها گشت .

5 _ آن گاه به صورت انسان درمى آيند و بر انبياء و حتى غيرانبياء ظاهر مى شوند «فرشته بزرگ الهى به صورت انسان موزون بر مريم ظاهر شد» (2) و در جاى ديگر آمده «به صورت انسان هايى بر ابراهيم و بر لوط ظاهر شدند» (3) .

آيا ظهور در چهره انسان يك واقعيت عينى است يا به صورت تمثل و تصرف در قوه ادراك ؟

ظاهر آيات قرآن معنى اول است يعنى واقعيتى عينى است .

6 _ آن ها نه خواب دارند و نه سستى و غفلتمى كنند چنانكه حضرت على عليه السلام در حديثى چنين مى گويد :

ص: 13


1- آيه 5 / سوره شورى.
2- آيه 17 / سوره مريم .
3- آيه 69 / سوره هود.

«در آنها نه سستى و نه غفلت و نه عصيان است ، خواب بر آن ها چيره نمى گردد و عقل آن ها گرفتار سهو و نسيان نمى شود بدن آن ها به سستى نمى گرايد و در صلب پدران و رحم مادران قرار نمى گيرند» (1).

7 _ آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند بعضى هميشه در ركوعند و بعضى هميشه در سجودند چنانكه مى فرمايد : «هريك از ما مقام معلومى دارد ، ما همواره صف كشيده منتظر فرمان او هستيم و پيوسته تسبيح او مى گوييم» (2).

امام صادق عليه السلام مى گويد : «خداوند فرشتگانى دارد كه تا روز قيامت در ركوعند و فرشتگانى دارد كه تا قيامت در سجودند» (3) .

8 _ از روايات اسلامى استفاده مى شود كه تعداد آن ها به قدرى زياد است كه به هيچ وجه قابل مقايسه با انسان نيست چنانكه درروايتى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم ، هنگامى كه از آن حضرت پرسيدند آيا عدد فرشتگان بيشتر است يا انسانها ؟ فرمودند :

«سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست

ص: 14


1- بحارالانوار جلد 59 ، صفحه 175 .
2- آيات 164 _ 166 / سوره صافات.
3- بحارالانوار ، جلد 59 ، صفحه 174.

فرشتگان خدا در آسمان ها بيشترند از عدد ذرّات خاك هاى زمين و درآسمان جاى پايى نيست مگر اينكه در آنجا فرشته اى تسبيح و تقديس خدا مى كند» (1).

9 _ آنها نه غذا مى خورند و نه آب مى نوشند و نه ازدواج مى كنند .

10 _ فرشتگان وظايف مهم و بسيار متنوعى از سوى خداوند برعهده دارند :

_ گروهى حاملان عرشند (17 / حاقه)

_ گروهى مدبرات امرند (5 / نازعات)

_ گروهى فرشتگان قبض روحند (3 / اعراف)

_ گروهى مراقبان اعمال بشرند (10 / انفطار)

_ گروهى حافظان انسان از خطرات و حوادثند (61 / انعام)

_ گروهى مأمور عذاب و مجازات اقوام سركشند (77 / هود)

_ گروهى امدادگران الهى نسبت به مؤمنان در جنگ ها هستند (9 / احزاب)

_ گروهى مبلغان وحى و آورندگان كتب آسمانى براى انبياء مى باشند (2 / نحل)

حضرت على عليه السلام در نخستين خطبه نهج البلاغه آنجا كه سخن از فرشتگان مى گويد : آن ها را به گروه هاى مختلف تقسيم مى كند و مى فرمايد : «گروهى از آنان در صفوفى كه از هم پراكنده

ص: 15


1- بحارالانوار ، جلد 59 ، صفحه 176.

نمى شوند قرار دارند . همواره تسبيح مى گويند و خسته نمى شوند ، هيچگاه خواب چشمانشان را نمى پوشاند ، عقولشان گرفتار سهو و نسيان نمى گردد ، سستى بدن دامان آنها را نمى گيرد ، غفلت نسيان بر آن ها عارض نمى شود و گروهى از آنان امناى وحى اويند در زبانهايش به سوى پيامبران» .

چند دسته از فرشتگان

« وَالنّازِعاتِ غَرْقا » : سوگند به فرشتگانى كه ارواح مجرمان را به شدت از بدن هايشان مى كشند .

« وَ النّاشِطاتِ نَشْطا » : و فرشتگانى كه ارواح مؤمنان را بامدارا و نشاط جدا مى سازند .

« وَالسّابِحاتِ سَبْحا » : و سوگند به فرشتگانى كه در اجراى فرمان الهى با سرعت حركت مى كنند .

« فَالسّابِقاتِ سَبْقا » : و سپس بر يكديگر پيشى مى گيرند .

« فَالْمُدَبِّراتِ اَمْرا »: و آن هاكه اموررا تدبير مى كنند .

النّازِعاتْ : از ماده (نزع) به شدت چيزى را از جا برمى كنند .

النّاشِطاتْ : از ماده (نشط) به آسانى مى گشايند و جدا مى كنند .

السّابِحاتْ : از ماده (سَبْح) حركت سريع در هوا مى كنند .

ص: 16

السّابِقاتْ : از ماده (سَبْقَت) سبقت و پيشى مى گيرند .

الْمُدَبِّراتْ : از ماده (تدبير) به معنى پيشى و سبقت .

غَرْقا : بر وزن فَرْق به معنى اِغْراق : كشيدن كمان تا آخر .

نَشْطا : نشاط .

سَبْحا : سرعت .

سَبْقا : تقدّم ، پيش افتادن .

اَمْرا : كار و چيز ، جمع آن امور است .

در اين آيات به پنج موضوع مهم قسم ياد شده و هدف از سوگندها بيان حقانيّت و تحقق مسأله معاد است . منظور از اين سوگندها «فرشتگانى» است كه مأمور قبض ارواح كفّار و مجرمانند كه آنها را به شدت از بدن هايشان برمى كشند ، ارواحى كه هرگز حاضر به تسليم در برابر حقّ نبودند و فرشتگانى كه مأمور قبض ارواح مؤمنانند كه بامدارا و نرمش و نشاط آن ها را جدا مى سازند و فرشتگانى كه در اجراى فرمان الهى با سرعت حركت مى كنند سپس بريكديگر پيشى مى گيرند و سرانجام امور جهان را به فرمان او تدبير مى كنند .

در روايتى از حضرت على عليه السلام مى خوانيم كه در تفسير آيه اول فرمود : «منظور فرشتگانى است كه

ص: 17

ارواح كفّار را از بدنهايشان به شدت بيرون مى كشند . آن چنانكه تيرانداز ، كمان را تا آخرين مرحله مى كشند» (1).

منظور از اين سوگندها در مجموع فرشتگان است در رابطه با اجراى كامل فرمان هاى الهى كه اجراى اين فرمان ها در پنج مرحله به شرح زير تحقق مى يابد .

_ حركت شديد نخستين به دنبال تصميم گيرى قاطع

_ مرحله راه افتادن آرام

_ مرحله سرعت گرفتن

_ مرحله پيشى جستن

_ مرحله تدبير و سامان دادن امور و كارها

صفات فرشتگان

« وَ ما مِنّا اِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ »(2) : هريك از ما مقام معلومى داريم .

« وَ اِنّا لَنَحْنُ الصّافُّونَ »(3) : و ما همگى به صف ايستاده ايم .

« وَ اِنّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ »(4) : و ما همگى تسبيح او مى گوييم .

ص: 18


1- نورالثقلين ، جلد 5 ، صفحه 497.
2- آيات 164 _ 166 / سوره صافات.
3- آيات 164 _ 166 / سوره صافات.
4- آيات 164 _ 166 / سوره صافات.

مَقامٌ : رتبه ، مقام ، جا

مَعْلُومٌ : مشخص

الصّافُّونَ : صف ايستاده ايم

المُسَبِّحُونَ : تسبيح و تنزيه خدا از هر بدى مى كنيم .

در حقيقت آيات سه گانه فوق به سه قسمت از صفات فرشتگان اشاره مى كند : نخست اينكه هر كدام رتبه و منزلتى دارند كه از آن تجاوز نمى كنند ، ديگر اينكه آنها دائما آماده اطاعت فرمان خدا در عرصه آفرينش و اجراى اوامراو در پهنه عالم هستى هستند، سوم اينكه آنها پيوسته تسبيح خدا مى گويند و او را از آنچه لايق مقامش نيست منزه مى شمرند .

قابل توجه اينكه جمعى از مفسّران ذيل اين آيات حديثى از پيامبر گرامى اسلام نقل كرده اند كه فرمود :

«در تمام آسمان ها حتّى به اندازه يك وجب مكانى وجود ندارد مگر اينكه در آن جا فرشته اى است كه نماز مى خواند و تسبيح خدا مى گويد» (1) .

و در نقل از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين آمده است : «روزى به دوستان كه در گردش نشسته بودند فرمود : آسمان (از سنگينى بار خود) ناله كرد و حق دارد ناله كند چراكه در آن به اندازه جاى پايى نيست

ص: 19


1- تفسير قرطبى ، جلد 8 ، صفحه 581.

مگر اينكه فرشته اى بر آن در حال ركوع يا سجود است» (1) .

اين تعبيرهاى گوناگون كنايه لطيفى است از اينكه عالم هستى پر است از فرمانبرداران پروردگار و تسبيح كنندگان براى او .

در سوره نحل ، آيه 50 به دو صفت از صفات فرشته اشاره شده است .

« يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ » : آنها از مخالفت پروردگارشان كه حاكم بر آنها است مى ترسند و آنچه را مأموريت دارند انجام مى دهند .

يَخافُونَ : از ماده (خُوفْ) مى ترسند

فَوْق : بالا

مِنْ فَوْقِهِمْ : اشاره به برترى مقامى دارد .

يَفْعَلُونَ : از ماده (فَعَلَ) ، انجام مى دهند .

يُؤْمِرُونَ : از ماده (اَمَرْ) ، امر شده _ دستور داده شده .

در اين آيه خداوند بلافاصله به دو قسمت از صفات فرشتگان كه تأكيدى بر نفى استكبار است اشاره كرده و مى گويد : آنها در اطاعت فرمان خدا سرپيچى نمى كنند و مى ترسند و آنچه را مأموريّت دارند به خوبى انجام مى دهند .

ص: 20


1- تفسير الميزان ، جلد 17 ، صفحه 188.

از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه نشانه نفى استكبار دو چيز است : ترس در برابر مسئوليّت ها و انجام فرمان هاى خدا بدون چون و چرا، كه يكى اشاره به وضع روانى افراد غيرمستكبر و ديگرى اشاره به طرز عمل آنها و برخوردشان با قوانين و مقرّرات و دستورات و دوّمى انعكاسى از اوّلى و تحقّق عينى آن است .

فرشتگان «كرام» و «بررة»

« بِاَيْدى سَفَرَةٍ » (1) : به دست سفيرانى است .

« كِرامٍ بَرَرَةٍ » (2) : والامقام و فرمانبردار و نيكوكار .

اَيْدى : جمع «يَدْ» به معنى دست ها .

سَفَرَةٍ : جمع (سافِر) به معنى كاتبان ، سفيران .

كِرامٍ : جمع (كريم) به معنى عزيز و بزرگوار .

بَرَرَةٍ : جمع (بار) به معنى وسعت و گستردگى .

«سَفَرَة» : بر وزن طلبه جمع «سافِرْ» از ماده «سَفَرْ» در اصل به معنى پرده بردارى از چيزى است و لذا به كسى كه ميان اقوام رفت و آمد دارند تا مشكلات آنها را حل كنند و از مبهمات پرده بردارند «سفير» گفته مى شود . به شخص نويسنده هم «سافر» مى گويند كه بنابراين منظور از «سَفَرَةٍ» در اينجا فرشتگان

ص: 21


1- آيه 15 / سوره عبس.
2- آيه 16 / سوره عبس.

الهى است كه سفيران وحى يا كاتبان آيات او هستند . در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه فرمود : « اَلْحافِظُ لِلْقُرْآنِ اَلْعامِلُ بِه مَعَ السَّفْرَةِ الْكِرامِ الْبَرَرَةِ » : كسى كه حافظ قرآن باشد و به آن عمل كند با سفيران بزرگوار ، فرمانبردار و نيكوكار الهى خواهد بود .(1)

«كِرام» به معنى بزرگوار است و اشاره به عظمت فرشتگان وحى در پيشگاه خداوند و بلندى مقام آنها است و گاه گفته شده اين تعبير اشاره به پاكى آنها از هرگونه گناه مى باشد .

«بَرَرَة» جمع «بار» از ماده «بَرْ» در اصل به معنى وسعت و گستردگى است و لذا به صحراهاى وسيع «بَرّ» گفته مى شود و از آنجا كه افراد نيكوكار وجودى گسترده دارند و بركات آنها به ديگران مى رسد به آنها «بار» گفته شده البته منظور از نيكوكارى در آيه موردبحث اطاعت فرمان الهى و پاكى از گناه مى باشد و به اين ترتيب خداوند فرشتگان را به سه وصف توصيف كرده :

_ نخست اينكه آنها سفيران و حاملان وحى الهى اند .

_ ديگر اينكه آنها ذاتا عزيز و گرانمايه اند .

_ سوّمين وصف پاكى اعمال آنها و اطاعت و تسليم و نيكوكارى است .

ص: 22


1- مجمع البيان ، جلد 10 ، صفحه 438 .

فرشتگان شايسته فرمانبردار

خداوند در سوره انبياء ، آيات 26 و 27 و 28 شش مورد از صفات فرشتگان را بيان كرده مى فرمايد : « وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدا سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ » : آنها گفتند : خداوند رحمن فرزندى براى خود برگزيده منزّه است (از اين عيب و نقص) اينها (فرشتگان) بندگان شايسته او هستند .

« لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِه يَعْمَلُونَ » كه هرگز در سخن بر او پيشى نمى گيرند و به فرمان او عمل مى كنند .

« يَعْلَمُ ما بَيْنَ اَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ اِلاّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِه مُشْفِقُونَ » او همه اعمال امروز و آينده آنها را مى داند و هم گذشته آنها را و آن ها جز براى كسى كه خدا را از او خشنود است شفاعت نمى كنند و از ترس او بيمناك هستند .

قالُوا : گفتند

اِتَّخَذَ : اخذ كرده ، برگزيده

الرَّحْمنُ : بسيار بخشنده

وَلَدا : فرزند

سُبْحانَهُ : منزّه و پاك

عِبادٌ : از ماده «عَبْد» بندگان

مُكْرَمُونَ : شايسته و گرامى داشته شدگان

يَسْبِقُونَ : تقدم مى گيرند ، پيشى مى گيرند

لا يَسْبِقُونَ : پيشى نمى گيرند ، سبقت نمى گيرند

ص: 23

قَوْلِ : سخن ، حرف

يَعْمَلُونَ : عمل مى كنند

لا يَشْفَعُونَ : شفاعت نمى كنند

اِرْتَضى : به معنى «رضا» است يعنى خشنودى

خَشْيَتْ : ترس توأم با تعظيم و احترام

مُشْفِقُونَ : از ماده «اِشْفاقْ» توجه آميخته با ترس .

خداوند در اين آيه صفات فرشتگان را در شش قسمت بيان مى كند :

1 _ آنها بندگان خدا هستند .

2 _ بندگانى شايسته و گرامى داشته شده ، آنها همچون بندگان گريزپا نيستند كه تحت فشار تن به خدمت مى دهند ، بلكه بندگانى هستند از هر نظر شايسته كه راه و رسم عبوديت را خوب مى دانند و به آن افتخار مى كنند ، خدا نيز آنها را به خاطر اخلاقشان در عبوديت گرامى داشته و مواهب خويش را به آنها افزايش داده است .

3 _ آنها آن قدر مؤدب و تسليم و سر بر فرمان خدا هستند كه «هرگز در سخن گفتن بر او پيشى نمى گيرند» .

4 _ و از نظر عمل نيز آنها تنها فرمان او را اجرا مى كنند پس به احاطه علمى پروردگار نسبت به آنها اشاره كرده مى فرمايد : خداوند هم اعمال امروز و آينده آنها را مى داند و هم اعمال گذشته را ، هم از دنياى آنها آگاه است و هم از آخرتشان ، هم از قبل

ص: 24

وجودشان و هم بعد از وجودشان . مسلما فرشتگان از اين موضوع آگاهند كه خدا يك چنين احاطه علمى به آنها دارد و همين عرفان (1) سبب مى شود كه آنها نه سخنى قبل از او بگويند و نه از فرمانش سرپيچى كنند و به اين ترتيب اين جمله مى تواند در حكم تعليل (2) براى آيه سابق باشد .

5 _ بدون شك آنها كه بندگان گرامى و شايسته خدا هستند براى نيازمندان شفاعت مى كنند ولى بايد توجّه داشت «هرگز براى كسى شفاعت نمى كنند مگر اينكه بدانند خدا از او خشنود است» .

مسلما خشنودى خداوند و اجازه شفاعت دادن او بى دليل نمى تواند باشد حتما به خاطر ايمان راستين و يا اعمالى است كه پيوند انسان را با خدا محفوظ مى دارد . به تعبير ديگر انسان ممكن است آلوده گناه شود ، ولى اگر رابطه خويش را با پروردگار و اولياى الهى به كلّى قطع نكند ، اميد شفاعت درباره او هست ، امّا اگر پيوندش را از نظر خط فكرى و عقيدتى به كلّى بريد و يا از نظر علمى آن قدر آلوده بود ، كه لياقت شفاعت را از دست داد . در اين موقع ، هيچ پيامبر مرسل (3) يا فرشته مقرّبى شفاعت او نخواهد كرد .

ص: 25


1- شناخت عميق.
2- علت آوردن.
3- فرستاده شده.

ضمنا اين جمله پاسخى است به آنان كه مى گفتند ، ما فرشتگان را عبادت مى كنيم تا در پيشگاه خدا براى ما شفاعت كنند ،قرآن مى گويد : آنها از پيش خود هيچ كارى نمى توانند بكنند و هر مى خواهيد بايد مستقيما از خدا بخواهيد ، حتى اجازه شفاعت شفيعان

6 - به خاطر همين معرفت و آگاهى است كه «آنها تنها از او مى ترسند» و تنها ترس او را به دل راه مى دهند ، آنها از اين مى ترسند كه گناهى انجام داده باشند بلكه از كوتاهى در عبارت يا ترك اولى بيمناكند .

جالب اينكه « خَشْيَتْ »از نظر ريشه لغت به معنى هر گونه ترس نيست بلكه هر گونه ترسى است كه تؤام با تعظيم و احترام و «مُشْفِقْ» از ماده «اِشْفاقْ» به معنى توجهى است كه آميخته با ترس باشد بنابراين ترس از خداوند ،همچون ترس انسان از يك حادثه وحشتناك نيست و همچون اشفاق همچون بيم انسان از يك موجود خطرناك نمى باشد بلكه ترس آنها آميزه اى است از احترام ، عنايت ، توجه ، معرفت ، احساس ،مسئوليت ، روشن است كه فرشتگان با اين صفات بر جسته و ممتاز و مقام عبوديت خالص هرگز دعوى خدايى نمى كنند .

ص: 26

بالهاى فرشتگان

« اَلْحَمْدُلِلّهِ فاطِرِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَهِ رُسُلاً اُولى اَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزيدُ فِى الْخَلْقِ ما يَشاءُ اِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ »(1) ستايش مخصوص خداوندى است كه آفريننده آسمان ها و زمين است ، خداوندى كه فرشتگان را رسولانى قرار داد كه صاحب بالهاى دوگانه ، سه گانه چهار گانه اند ، او هر چه بخواهد در آفرينش مى افزايد ، او برهر چيزى قادر است .

اَلْحَمْدُلِلّهِ : ستايش براى خداست

فاطِرِ : آفريننده ، شكافنده

السَّمواتِ : آسمان ها

الاَرْضِ : زمين

جاعل : قرار دهنده

المَلائِكَةْ : جمع ( مَلَكْ : فرشته ) ، فرشتگان

رُسُلاً : جمع (رَسُول) به معنى فرستادگان

اَجْنِحَةٍ : بالها

مَثْنى : دو دو

ثُلاثُ : سه سه

رُباعَ : چهارچهار

يَزيدُ : از ( زيد ) به معنى مى افزايد .

ص: 27


1- سوره فاطر ، آيه 1 .

خَلْقِ : آفرينش .

ما يَشاءُ : هر چه بخواهد .

قَديرٌ : توانا و اسماة حسنى است . از آنجا كه تدبير اين عالم از سوى پروردگار به عهده فرشتگان گذارده شده بلا فاصله از آفرينش و قدرت هاى عظيمى كه پروردگاردراختيارشان گذارده سخن مى گويد: «جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلا اُولى اَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»

منظور از بال هاى فرشتگان آن هم بال هاى دوگانه ، سه گانه ، چهارگانه ، در اينجا قدرت جولان و توانايى بر اجراى ماموريت محوّله است زيرا بعضى از آن ها نسبت به بعضى برتر و داراى توانايى بيشتراند و لذا براى آن ها سلسله مراتب در بال ها قايل شده كه بعضى داراى چهار بال ( مثنى : دو دو ) و بعضى داراى شش بال ( ثُلاثَ : سه سه ) و بعضى داراى هشت بال ( رُباعَ : چهار چهار ) هستند در بعضى از روايات آمده است « جبرئيل ششصد بال دارد و هنگامى كه با اين حالت پيامبر اسلام را ملاقات كرد مابين زمين و آسمان را پر كرده بود » (1)با اين كه «خداوند فرشته اى دارد كه ما بين نرمى گوش او تا چشمش به اندازه پانصد سال راه به وسيله پرنده اى

ص: 28


1- نورالثقلين ، جلد 4 ، صفحه 349.

است » (1). اصولا مى دانيم بال تنها براى حركت در جو زمين به كار مى رود چرا كه در اطراف كره زمين را هواى فشرده گرفته و پرندگان به وسيله بالشان روى امواج هوا قرار مى گيرند و مى توانند بالا و پايين برود ولى از محيط جو زمين كه خارج شويم در آنجا كه هوا نيست بال كوچكترين تاثيرى براى حركت ندارد و از اين نظر ، درست مانند ساير اعضاء مى باشد .

بال و فرشتگان وسيله فعاليت و حركت و قدرت است كه قراين فوق براى اين هدف به قدر كافى گويا است . در حديثى از امام صادق (ع) آمده است كه : « اَلْمَلائِكَةُ لا يَأْكُلُونَ وَ لا يَشْرَبُونَ وَ لا يَنْكِحُونَ وَ اِنَّما يَعيشُونَ بِنَسيمِ الْعَرْشِ » ( فرشتگان نه غذا مى خورند و نه آب مى نوشند و نه ازدواج مى كنند آن ها تنها با نسيم عرش (بال ها) زنده اند ).

آيا رسالت فرشتگان تكوينى است يا تشريعى؟

رسالت فرشتگان كه در آيه بالا آمده است چه چيز است ؟ آيا رسالت تشريعى است ؟ يعنى همان پيام آوردن از سوى خدا براى انبياء يا رسالت تكوينى است ؟ يعنى به عهده گرفتن ماموريتهاى مختلف در جهان آفرينش . و يا در هر دو جهت است ؟ با توجه به

ص: 29


1- نورالثقلين ، جلد 4 ، صفحه 349.

اينكه در قسمت اوّل آيه سخن از آفرينش آسمان ها و زمين بود و در جمله مورد بحث سخن از بال هاى متعدد فرشتگان است كه نشانه هاى قدرت آن ها است و نيز با توجه به اينكه رسالت را براى همه فرشتگان قائل شده چنين به نظر مى رسد كه رسالت در اينجا معنى وسيع و گسترده دارد كه هم رسالت تشريعى را شامل مى شود وهم رسالت تكوينى را . اطلاق رسالت بر « رسالت تشريعى » و آوردن پيام وحى به انبياء در قرآن فراوان است ولى اطلاق آن بر « رسالت تكوينى » نيز كم نيست در آيه (21 / يونس) مى خوانيم : « اِنَّ رُسُلَنا يَكْتُبُونَ ما تَمْكُرُونَ » : « رسولان ما (فرشتگان ما ) مكرهاى شما را مى نويسند » .

كارگزاران خلقت و انواع آن ها

ملائكه موجودات پاك و فرمان براند كه خداوند در امور عالم به آن ها ماموريتهايى محول فرموده كه انجام مى دهند ولى جنّ و شياطين در عرض انسان ها و در امور عالم هيچ كاره اند . با اين حساب مى توان فرشتگان را با توجه به ماموريتهايشان به انواع مختلف تقسيم كرد :

1 - فرشتگان محافظ انسان

2 - فرشتگان ثبت اعمال

3 - فرشتگان حامل عرش

ص: 30

4 - فرشتگان عذاب

5 - فرشتگان حامل وحى

6 - فرشتگانى كه حساب و كتاب عمر آدميان را دارند .

7 - فرشتگانى كه مامور تدبير جهان از سوى خدا هستند .

8 - فرشتگانى كه آماده انجام ماموريتند .

9 - فرشتگانى كه دائم در سجده اند .

10 - فرشتگانى كه تسبيح براى خدا و استغفار براى اهل زمين مى كنند .

11 - فرشتگانى كه شفاعت مى كنند .

راجع به فرشتگان مطالب ديگرى است از قبيل فرشتگانى كه به اهل ايمان يارى مى رسانند ، فرشتگانى كه به اهل بهشت سلام مى كنند .

« وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ » ، فرشتگانى كه به يارى رسول خدا در جنگ بدر آمدند و غيره .

فرشتگان محافظ انسان

« وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِه وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يَفُرِّطُونَ »(1) « او تسلّط كامل بر بندگان خود دارد و مراقبانى بر شما مى فرستد تا زمانى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جان او را مى گيرند و آن ها در نگهدارى

ص: 31


1- آيه 61 / سوره انعام.

حساب اعمال ، كوتاهى نمى كنند ».

القاهِرُ : توانا و مسلّط

حَفَظَةً : حافظ و مراقب

عِبادُ : بنده خدا

يُرْسِلُ : از ماده (رُسُل) به معنى مى فرستد

المَوْتُ : مرگ

تَوَفَّتُ : اخذ و گرفتن بطور تمام و كامل

يُفَرِّطُونَ : كوتاهى مى كنند

لا يُفَرِّطُونَ : كوتاهى نمى كنند و تقصيرى ندارند .

در اين آيه خداوند براى توضيح بيشتر روى احاطه علمى خداوند نسبت به اعمال بندگان و نگهدارى دقيق حساب آنها براى روز رستاخيز چنين مى گويد : « او تسلّط كامل بر بندگان خود دارد و هم او است كه حافظان و مراقبانى بر شما مى فرستد كه حساب اعمالتان را دقيقا نگهدارى كنند» .

« قاهريّت » به معنى غلبه و تسلّط كامل بر چيزى است به طورى كه هيچ گونه توانايى مقاومت در طرف مقابل نباشد و « حَفَظَة » جمع « حافِظ » و در اينجا به معنى « فرشتگانى است كه مأمور نگهدارى حساب اعمال انسان ها هستند .

سپس مى فرمايد : نگهدارى اين حساب توسّط فرشتگان تا لحظه پايان زندگى و فرارسيدن مرگ ادامه دارد و در اين هنگام فرستادگان ما كه مأمور

ص: 32

قبض ارواحند روح او را مى گيرند و در پايان اضافه مى كند كه اين فرشتگان به هيچ وجه در انجام مأموريت خود كوتاهى و قصور ندارند ، اين احتمال وجود دارد كه اين صفت مربوط به فرشتگان حافظان حساب اعمال انسان ها بوده باشد كه آنها در حفظ و نگهدارى حساب اعمال كمترين كوتاهى و تفريط(1) ندارند .

« لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِه يَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بَقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ وَ اِذا اَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِه مِنْ والٍ » (2).

«براى انسان مأمورانى است كه پى در پى ، از پيش رو و از پشت سرش او را از حوادث (غيرحتمى) حفظ مى كنند ، اما خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملّتى را تغيير نمى دهد مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند و هنگامى كه خدا اراده سوئى به قومى كند هيچ چيز مانع آن نخواهد شد و جز خدا سرپرستى نخواهد داشت» .

مُعَقِّباتٌ : جمع مُعَقِّبْ ، گروهى كه پى در پى به دنبال كار مى روند .

بَدَىْ : دست

خَلْفِ : پشت سر ، عقب

ص: 33


1- كوتاهى كردن.
2- سوره رعد ، آيه 11.

يَحْفَظُونَهُ : محافظت مى كنند

لا يُغَيِّرُ : تغيير نمى دهد

قَوْمٍ : ملّت ، قوم

اَنْفُسِ : ازماده(نَفَسْ)،ذات،شخص

اَرادَ : خواست ، اراد كند

سُوءً : بد ، زشت

مَرَدَّ : عارى بودن و مستمرّ بودن

دُونِ : غير ، حقير

والٍ : قرب و سرپرست

در اين آيه آمده كه خدا حافظ و نگهبان بندگان خود نيز مى باشد و براى انسان مأمورانى است كه پى در پى از پيش رو و پشت سرش قرار مى گيرند و او را از حوادث حفظ مى كنند اما براى اينكه كسى اشتباه نكند كه اين حفظ و نگهبانى بى قيد و شرط است و انسان مى تواند خود را به پرتگاه بيفكند و دست به هر ندانم كارى بزند و يا مرتكب هرگونه گناهى كه مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد كه خدا و مأموران او حافظش مى باشند اضافه مى كند كه خدا سرنوشت هيچ قوم و ملّتى را تغيير نمى دهد مگر اينكه آن ها تغييراتى در خود ايجاد كنند و هرگاه خداوند به جمعيّتى اراده بد كند هيچ راه دفاع و بازگشت ندارد و هيچ كس به غير از خدا نمى تواند والى و ياور آن ها باشد به همين دليل هنگامى كه فرمان خدا به عذاب و مجازات يا

ص: 34

نابودى قومى صادر مى شود حافظان و نگهبانان دور مى شوند و انسان را تسليم حوادث كنند . اينجا چند نكته وجود دارد :

« مُعَقِّباتُ » چنانكه طبرسى در مجمع البيان و بعضى ديگر از مفسّران بزرگ گفته اند جمع «مُعَقِّبَة» است و آن هم به نوبه خود جمع «مُعَقِّبْ» مى باشد و به معنى گروهى است كه پى در پى و به طور متناوب به دنبال كارى مى روند .

ظاهر اين آيه آن است كه خداوند به گروهى از فرشتگان ، مأموريت داده كه در شب و روز به طور متناوب به سراغ انسان بروند و از پيش رو و پشت سر نگهبان و حافظ او باشند . بدون ترديد انسان در زندگى خود در معرفى آفات و بلاهاى زيادى است حوادثى از درون و برون، انواع بيمارى ها ، ميكرب ها ، انواع حادثه ها و خطراتى كه از آسمان و زمين مى جوشد انسان را احاطه كرده اند ، مخصوصا به هنگام كودكى كه آگاهى انسان از اوضاع اطراف خود بسيار ناچيز است و هيچ گونه تجربه اى ندارد . در هر گامى خطرى در كمين او است و گاه انسان تعجّب مى كند كه كودك چگونه از لابه لاى اين همه حوادث جان سالم به در مى برد و بزرگ مى شود . اگر به راستى در اين مسائل بيانديشيم احساس مى كنيم كه نيروى محافظى است كه ما را در برابر حوادث حفظ مى كند و همچون سپرى محافظ و نگهدار ما است .

ص: 35

در روايتى از امام محمّدباقر عليه السلام مى خوانيم كه در تفسير آيه فوق فرمود :

« يُحْفَظُ بِاَمْرِ اللّهِ مِنْ اَنْ يَقَعَ فى رُكن اَوْ يَقَعَ عَلَيْهِ حائطٌ اَو يُصيبَه شَىْ ءٌ حَتّى اِذا جاءَ الْقَدَرُ خَلُّوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ يَدْفَعُونَهُ اِلَى الْمَقاديرِ وَ هُمْ مَلَكانِ يَحْفَظانِه بِاللَّيْلِ وَ مَلَكانِ مِنْ نَهارٍ يَتَعاقِبانَهُ : به فرمان خدا انسان را حفظ مى كند از اين كه در چاهى سقوط كند يا ديوارى بر او بيفتد يا حادثه ديگرى براى او پيش بيايد تا زمانى كه مقدّرات حتمى فرا رسد در اين هنگام آن ها كنار روند و او را تسليم حوادث مى كنند. آنها دو فرشته اند كه انسان را در شب حفظ مى كنند و دو فرشته اند كه در روز به طور متناوب به اين وظيفه مى پردازند .(1)

در نهج البلاغه نيز مى خوانيم كه اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود :

« اِنَّ مَعَ كُلِّ اِنْسانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظانِه فَاِذا جاءَ الْقَدَرُ خَلَّيا بَيْنَهُ وَ بَيَْنُه : با هر انسانى دو فرشته است كه او را حفظ كنند اما هنگامى كه مقدّرات حتمى فرا مى رسد او را رها مى سازند» .

در تفسيرعياشى ذيل همين آيه از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود :

« ما مِنْ عَبْدٍ اِلاّ وَ مَعَهُ مَلَكانِ يَحْفَظانِه فَاِذا جاءَ الاَْمْرُ مِنْ عِنْدِ اللّهِ خَلِيّا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَمْرَ اللّهِ : براى هر بنده اى دو تا

ص: 36


1- تفسير برهان ، جلد 2 ، صفحه 283.

ملكى است كه او را حفظ مى كنند چون كارى از جانب خدا آمد او را به امر خدا وامى گذارند» .

« اِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ (1) : به خاطر بياوريد هنگامى كه دو فرشته راست و چپ كه ملازم انسان هستند، اعمال او را دريافت مى دارند».

« ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ : هيچ سخنى را انسان تلفّظ نمى كند مگر اينكه نزد آن فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموريت است» .(2)

يَتَلَقَّى : دريافت و ضبط مى كند

اَلْمُتَلَقِّيانْ : دو فرشته اى كه مأمور ثبت اعمال انسانند

اَلْيَمينْ : راست

اَلشِّمال : چپ

قَعيدٌ : از ماده «قُعُود» به معنى نشسته

يَلْفِظُ : تلفّظ مى كند

قَوْلٍ : سخن ، حرف

رَقيبْ : مراقب

عَتيدْ : از ماده (عِتاد) به معنى ذخيره كننده

در اين آيه علاوه بر احاطه علمى خداوند به ظاهر و باطن انسان دو فرشته نيز مأمور حفظ و نگهدارى حساب اعمال اويند كه از طرف راست و چپ از او

ص: 37


1- آيه 17 / سوره ق.
2- آيه 18 / سوره ق.

مراقبت مى كنند، پيوسته با او هستند و لحظه اى جدا نمى شوند تا از اين طريق اتمام حجّت بيشترى شود و تأكيدى باشد بر مسأله نگهدارى حساب اعمال . »

«تَلَقّى» به معنى دريافت و اخذ و ضبط است و «مُتَلَقِّيانْ» دو فرشته اى هستند كه مأمور ثبت اعمال انسان ها مى باشند و «قَعيدْ» از ماده «قُعُودْ» به معنى نشسته و در اين جا ملازم و مراقب است و به تعبير ديگر مفهوم آيه اين نيست كه اين دو فرشته در سمت راست و چپ انسان نشسته اند زيرا انسان گاه نشسته است و گاه در حال راه رفتن بلكه اين تعبير كنايه از آن است كه اين دو همواره با انسانند و مترصّد اعمال او مى باشند . اين احتمال هم داده مى شود كه آن دو بر شانه راست و چپ انسان هميشه نشسته اند و اعمال او را ثبت مى كنند . قابل توجه اين كه در روايات اسلامى آمده است كه فرشته سمت راست نويسنده حسنات است و فرشته سمت چپ نويسنده سيئات است و فرشته اول فرمانده فرشته دوّم است . هنگامى كه انسان عمل نيكى انجام مى دهد فرشته سمت راست ده برابر مى نويسد و هنگامى كه عمل بدى از او سرزند و فرشته سمت چپ بخواهد آن را بنويسد فرشته اوّل مى گويد: عجله مكن ، لذا او هفت ساعت به تأخير مى اندازد اگر پشيمان شد و توبه كرد چيزى نمى نويسد و اگر توبه نكرد

ص: 38

تنها يك گناه براى او مى نويسد .(1)

در روايت ديگرى آمده است كه پيامبر فرمود:

« مَنْ مَرِضَ اَوْ سافَرَ كَتَبَ اللّه ُ تَعالى لَهُ ما كانَ »

به فرشتگان حافظ اعمال او مى گويد ، مادام كه او بيمار است اعمالى را كه در حال صحت انجام مى داده براى او بنويسيد.

پس پيامبر افزود : « كسى كه بيمار شود يا مسافرت كند خداوند همان اعمالى را كه در حال صحت و در حضر انجام مى داد براى او مى نويسد »(2).

و همچنين اين فرشتگان كمترين سخنان انسان ها را هم مى نويسند و اين ها همه اشاره پرمعنايى به توسعه لطف خداوندى است .

فرشتگان ثبت اعمال

اين فرشتگان علاوه بر حفاظت انسان مأمور نوشتن اعمال انسان ها هستند .

« وَ اِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ »(3) : « و بدون شك نگهبانانى بر شما گمارده شده است » .

« كِراما كاتِبينَ » (4): «والامقام و نويسنده اعمال شما» .

ص: 39


1- مجمع البيان ، جلد 9 ، صفحه 144 .
2- روح المعانى ، جلد 26 ، صفحه 165.
3- سوره انفطار ، آيه 10 .

« يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ » (1): « آن ها مى دانند كه شما چه مى كنيد » .

منظور از « حافِظينَ » در اين آيه فرشتگانى هستند كه مأمور حفظ و نگهدارى اعمال انسان ها اعمّ از نيك و بد هستند كه در آيه 18 سوره ق از آن ها تعبير به « رقيب و عتيد » شده است و در آيات ديگر قرآن نيز به وجود اين فرشتگان مراقب اعمال اشاره شده است از جمله در سوره يونس ، آيه 21 آمده : « قُلْ اللّه ُ اَسْرَعُ مَكْرا اِنَّ رُسُلَنا يَكْتُبُونَ ما تَمْكُرُونَ » : « بگو: خداوند از شما سريع تر چاره جويى مى كند و رسولان ما آن چه مكر مى كنيد و نقشه مى كشيد مى نويسد» و همچنين در سوره زخرف ، آيه 80 آمده : « بَلى وَ رُسُلَنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ » : « آرى ، رسولان (فرشتگان) ما نزد آن ها هستند و مى نويسند ».

بدون شكّ خداوند قبل از هركس شاهد و ناظر اعمال آدمى است ولى براى تأكيد بيشتر و احساس مسئوليّت فزون تر، مراقبان زيادى گمارده است كه يك گروه از آن ها همين فرشتگانند .

در « احتجاج طبرسى » آمده است كه شخصى از امام صادق عليه السلام پرسيد: « علّت وجود فرشتگان مأمور ثبت اعمال نيك و بد انسان ها چيست، در حالى كه مى دانيم خداوند « عالِمُ السِّرِ وَ اَخْفى » است ، يعنى

ص: 40


1- سوره انفطار ، آيه 11 .

هر چيزى را كه از آن مخفى تر نيست مى داند ؟

امام در پاسخ فرمود : « خداوند اين فرشتگان را به عبادت خود دعوت كرد و آن ها را شهود بر بندگانش قرارداد تا بندگان به خاطر مراقبت آنان بيشتر مراقب اعمال و مراقب اطاعت الهى باشند و از عصيان او بيشتر ناراحت شوند و چه بسيار بنده اى كه تصميم به گناه مى گيرد سپس به ياد اين فرشته مى افتد و خوددارى مى كند ، مى گويد: پروردگارم مرا مى بيند و فرشتگان حافظ اعمال نيز گواهى مى دهند ، علاوه بر اين خداوند به رحمت و لطفش اين ها را مأمور بر بندگانش كرده تا به فرمان خدا شياطين سركش را از آن ها دور كند و همچنين جانوران زمين و آفات بسيار را كه آن ها نمى بينند تا آن زمان كه فرمان خدا و مرگ آن ها فرامى رسد » .(1)

از اين روايات به خوبى استفاده مى شود كه آن ها علاوه بر مأموريت ثبت اعمال مأمور حفظ انسان از حوادث ناگوار و وسوسه هاى شياطين نيز هستند .

قابل توجه اين كه در آيات فوق در توصيف اين فرشتگان مى گويد : « آن ها بزرگوار و در نزد پروردگار والامقامند » تا انسان ها بيشتر مراقب اعمال خويش باشند، زيرا هرقدر ناظر بر اعمال انسان ها شخصيت والاترى داشته باشد، انسان

ص: 41


1- نورالثقلين ، جلد 5 ، صفحه 522 .

بيشتر از او ملاحظه مى كند و از انجام گناه شرمنده تر مى شود .

تعبير به « كاتِبينْ » در حقيقت تأكيدى است بر اين معنى كه آن ها به حافظه قناعت نمى كنند بلكه دقيقا مى نويسند و ثبت مى كنند و به اين ترتيب هرگز چيزى از آن ها فوت نمى شود و صغير(1) و كبير را ثبت مى كنند (2).

تعبير به « يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ » باز تأكيد مجدّدى است بر اين حقيقت كه آن ها از همه اعمال شما بدون استثناء آگاهند و نوشتن آن ها براساس همين آگاهىاست .

ضمنا تمام اين تعبيرات بيانگر اختيار و آزادى اراده انسان است، چراكه اگر آدمى اختيارى ازخود نداشت ، گماردن اين همه مأمورين ثبت و ضبط اعمال و اين همه هشدار و اخطارها هدف و مفهوم صحيحى نخواهد داشت ، از سوى ديگر همه اين ها بيانگر اين واقعيّت است كه مسئله حساب و جزاى الهى بسيار سخت جدّى است ، چراكه خداوند اهميّت فوق العاده اى به آن داده است .

درباره روش كار و ويژگى هاى فرشتگان مأمور ثبت اعمال تعبيرات پرمعنى وارد شده از جمله اين كه:

1_ كسى از امام موسى بن جعفر عليه السلام سؤال كرد :

ص: 42


1- صغير : كوچك .
2- كبير : بزرگ .

« دو فرشته اى كه مأمور ثبت اعمال انسان هستند آيا از اراده و تصميم باطنى او به هنگام گناه يا كار نيك نيز باخبر مى شوند ؟».

امام در پاسخ فرمود : « آيا بوى بر چاه فاضلاب و عطر يكى است ؟»

راوى عرض كرد : « نه » .

امام عليه السلام فرمود: « هنگامى كه انسان نيّت كار خوبى كند ، نفسش خوشبو مى شود . فرشته اى كه در سمت راست و مأمور ثبت حسنات است به فرشته سمت چپ مى گويد : برخيز ، كه او اراده كار نيك كرده است و هنگامى كه آن را انجام داد، زبان آن انسان قلم آن فرشته و آب دهانش مركّب او مى شود و آن را ثبت مى كند ، اما هنگامى كه اراده گناهى مى كند نفسش بدبو مى شود . فرشته طرف چپ به فرشته طرف راست مى گويد : برخيز كه او اراده معصيّت كرده و هنگامى كه آن را انجام مى دهد، زبانش قلم آن فرشته و آب دهانش مركّب اوست و آن را مى نويسد » .(1)

اين حديث به خوبى نشان مى دهد كه نيّت انسان در تمام وجود او اثر مى گذارد و فرشتگان از اسرار درونش به وسيله آثار بيرون آگاه مى شوند و مسلّما اگر آگاه نباشند نمى توانند اعمال انسان را به خوبى ثبت كنند چرا كه چگونگى نيّت در ارزش و خلوص و

ص: 43


1- اصول كافى ، جلد 2 ، حديث 3 .

آلودگى عمل فوق العاده مؤثر است تا آن جا كه پيغمبراكرم در حديثى فرمود : « اعمال به نيّت ها بستگى دارد » و ديگر اين كه معلوم مى شود از خود انسان مى گيرند و براى او خرج مى كنند و زبان ما قلم آن هاست و آب دهان ما مركّب آن ها .

2_ آن ها مأمورند به هنگامى كه انسان كار نيك مى كند آن را به عنوان « حسنه » بنويسند اما هنگامى كه تصميم بر گناه مى گيرد، تا عمل نكرده چيزى بر او نمى نويسند و بعداز عمل تنها يك گناه ثبت مى كنند.(1)

اين تعبير بيانگر نهايت لطف و فضل الهى بر انسان است كه نيّت گناه را بر او مى بخشد و فعل گناه را بر طبق موازين عدالت جزا مى دهد ، ولى در مسير اطاعت هر نيّتى حسنه اى است و هركار نيكى را براساس تفضّل پاداش مى دهد، نه بر ميزان عدل و اين تشويقى است براى انجام اعمال نيك .

3_ در روايت ديگر آمده است كه رسول خدا بعد از اشاره به وجود اين دو فرشته و نوشته حسنات با پاداش ده برابر فرمود : « هنگامى كه انسان كار بدى انجام مى دهد فرشته راست به فرشته چپ مى گويد : در نوشتن اين گناه عجله مكن شايد كار نيكى بعد از آن انجام دهد كه گناه او را بيشتر بپوشاند . همان گونه كه خداوند بزرگ مى فرمايد : « اِنَّ الْحَسَناتَ

ص: 44


1- اصول كافى ، جلد 2 ، حديث 2 .

يُذْهِبْنَ السَّيِّئات » يا اين كه توبه و استغفار كند و اثر گناه از بين برود و او هفت ساعت از نوشتن كار بد خوددارى مى كند و اگر كار نيك يا استغفارى به دنبال آن نيايد ، فرشته حسنات به فرشته سيّئات مى گويد : بنويس بر اين بدبخت محروم .(1)

4 _ امام صادق عليه السلام در حديث ديگرى فرموده : «هنگامى كه مؤمنان در يك مجلس با هم سخن مى گويند حافظان اعمال به يكديگر مى گويند ما از آن ها دور شويم شايد سرّى دارند كه خدا آن را مستور داشته است » .(2)

5 _ حضرت على عليه السلام در يكى از خطبه هاش كه مردم را در آن به تقوا دعوت كرده مى فرمايد : «بدانيد اى بندگان خدا كه مراقبانى از خودتان بر شما گماشته شده و ديدبان هايى از اعضاى پيكرتان و نيز بدانيد حسابگران راستگو اعمال شما را ثبت مى كنند و حتّى شماره نفسهايتان رانگه مى دارند، نه ظلمت شب تاريك شما را از آن ها پنهان مى دارد و نه درهاى محكم و فروبسته و چه فردا به امروز نزديك است» .

ص: 45


1- اصول كافى ، جلد 2 ، حديث 4 .
2- نورالثقلين ، جلد 5 ، صفحه 110 .

فرشتگانى كه حساب و كتاب عمرآدميان را دارند

« قالُوا لَبِثْنا يَوْما اَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَسْئَلِ الْعادّينَ (1): در پاسخ مى گويند : تنها به اندازه يك روز يا قسمتى از يك روز، از آنها كه مى توانند شمارش كنند سؤال فرما» .

قالُوا : مى گويند

لَبِثَ : توقّف ، اقامت

يَوْما : يك روز

فَسْئَلِ : پس سؤال كن

الْعادّينَ : شمرندگان

در حقيقت عمرهاى طولانى در دنيا گويى لحظه هايى زودگذر هستند در برابر زندگى آخرت كه هم نعمت هايش جاويدان است و هم مجازاتش نامحدود و منظور از «عادّينْ» همان فرشتگانى مى باشد كه حساب و كتاب عمر آدميان و اعمال آنها را دقيقا نگه داشته اند زيرا آن ها بهتر و دقيق تر از هركس اين حساب را مى دانند .

ص: 46


1- آيه 13 / سوره مؤمنون .

فرشتگانى كه آماده انجام مأموريتند

« وَ الصّافّاتِ صَفّا(1) : سوگند به آن ها كه صف كشيده اند» .

« فَالزّاجِراتِ زَجْرا(2) : همان هاكه قويّا نهى مى كنند و بازمى دارند» .

« فَالتّالِياتِ ذِكْرا(3) : و آنها كه پى در پى ذكر الهى را تلاوت مى كنند» .

صافّاتْ : جمع (صافَّة) ، صفوف متعدد

صفا : صف

زاجِراتِ : از ماده (زَجْر) ، راندن چيزى با فرياد

زَجْرا : راندن ، طرد ، منع

تالِياتِ : از ماده (تلاوت) جمع «تالى» تلاوت كنندگان

ذِكْرا : نام

در آغاز اين سوره (صافّات) به نام سه گروه برمى خوريم كه به آن ها سوگند ياد شده اين گروه سه گانه كيانند ؟

و اين توصيفات درباره چه كسانى است ؟

ص: 47


1- آيه 1 / سوره صافات .
2- آيه 2 / سوره صافات.
3- آيه 3 / سوره صافات.

مفسّران در اينجا سخن بسيار گفته اند اما معروف و مشهور اين است كه اين ها اوصافى است براى گروه هايى از فرشتگان :

1 _ گروه هايى كه براى انجام فرمان الهى در عالم هستى به صف ايستاده و آماده فرمانند .

2 _ گروه هايى از فرشتگان كه انسان ها را از معاصى و گناه باز مى دارند و وسوسه هاى شياطين را در قلوب آنها خنثى مى كنند و يا مأمور ابرهاى آسمانند و آنها را به هر سو مى رانند و آماده آبيارى سرزمين هاى خشك مى كنند .

3 _ گروه هايى از فرشتگان كه آيات كتب آسمانى را به هنگام نزول وحى بر پيامبران مى خوانند .

قابل توجه اينكه «صافّات» اشاره به گروهى است كه صف كشيده اند و «زاجِرات» اشاره به گروه هايى كه به منع و طرد و زجر ديگران مى پردازند و «تالِياتْ» به معنى گروه هايى است كه اقدام به تلاوت چيزى مى كند و همچنين «زاجِرات» ، هم شامل فرشتگانى مى شود كه وسوسه هاى شياطين را از قلوب انسان ها دور مى كنند و هم انسان هايى كه به فريضه نهى از منكر مى پردازند و «تالِيات» اشاره به تمام فرشتگان مى باشد كه آيات الهى و ذكر خدا را پى در پى تلاوت مى كنند .

در اينجا نكته اى وجود دارد كه و آن اينكه پيدا

ص: 48

است صف كشيدن و آماده شدن در مرحله نخست قرار دارد و سپس طرد كردن موانع از سر راه و بعد از آن بيان دستورات و اجراى آنها از سوى ديگر آنها كه آماده اجراى فرمان مى شوند مقامى دارند و آنها كه موانع را طرد مى كنند مقامى برتر و آنها كه فرمان ها را مى خوانند و به اجرا درمى آورند از همه بلند مقام ترند .

به هر حال سوگند پروردگار به همه اين گروه ها حاكى از عظمت مقام آنها در پيشگاه او است و ضمنا الهام كننده اين حقيقت است كه رهروان راه حقّ نيز براى رسيدن به مقصود بايداز اين سه مرحله بگذرند.

فرشتگانى كه دائم در سجده اند

درباره سجود فرشتگان در سوره نحل آيه 49 آمده است :

« وَ لِلّهِ يَسْجُدُ ما فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الاَْرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ : تمام آنچه در آسمان ها و در زمين از جنبندگان وجود دارد و همچنين فرشتگان براى خدا سجده مى كنند و هيچ گونه تكبّرى ندارند» .

يَسْجُدُ : اظهار فروتنى و سجده مى كنند

اَلسَّمواتِ : آسمان ها

اَلاَرْضِ : زمين

دابَّةٍ : موجودات جنبنده

ص: 49

يَسْتَكْبِرُونَ : از ماده (كِبْرْ) تكبّر و خود بزرگ بينى دارند

لا يَسْتَكْبِرُونَ : تكبّرى ندارند

در آيه فوق ملائكه به طور جداگانه ذكر شده و به خاطر آن است كه «دابَّةٍ» تنها به جنبندگانى گفته مى شود كه جسمانى هستند و اگر فرشتگان رفت و آمدى دارند و حضور و غيابى ، نه به معنى جسمانى و مادى است تا در مفهوم «دابَّةْ» داخل گردند .

در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيم :

«خداوند فرشتگانى دارد كه از آغاز آفرينش آنها تا روز رستاخيز براى خدا سجده مى كنند و در آن روز سر از سجده برمى دارند و مى گويند : « ما عَبَدْناكَ حَقَّ عِبادَتِكَ : ما حق عبادت تو را انجام نداديم» .

همچنين جمله « وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ » اشاره به وضع و حال فرشتگان است كه آنها در خضوع و سجده در پيشگاه حقّ كمترين استكبار به خود راهنمى دهند .

فرشتگان حامل عرش و تعداد آنها

عدّه اى از ملائكه حاملان عرش خدايند چنان كه در قرآن آمده :« وَ الْمَلَكُ عَلى اَرْجائِها وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ(1) : فرشتگان در جوانب و كناره هاى آسمان قرار مى گيرند (و براى انجام مأموريت ها

ص: 50


1- آيه 17 / سوره حاقّه .

آماده مى شوند) و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل مى كنند .

اَلمَلَكْ : فرشته

اَرْجاءْ : جمع رَجا به معنى اطراف و جوانب چيزى

يَحْمِلُ : حمل مى كنند

عَرْشْ : تخت و در اينجا معانى مختلف دارد كه به صفات خدا مربوط مى شود

فَوْقَ : بالا

يَوْمَئِذٍ : آن روز

ثَمانِيَةٌ : هشت

در آيه مورد بحث كه سخن از حاملان عرش الهى مى گويد ، ممكن است منظور از عرش همان حكومت خداوند و تدبيرش در عالم هستى باشد و حاملان عرش اجراكنندگان حاكميت و تدبير او هستند .

و نيز ممكن است به معنى مجموعه عالم هستى و يا عالم ماوراء طبيعت باشد و حاملان آن فرشتگانى هستند كه پايه هاى تدبير اين جهان به فرمان خدا بر دوش آنها است .

گويى در روز قيامت فرشتگان همانند مأمورانى كه اطراف ميدانى ايستاده و منتظر فرمان براى انجام كارند . در گرداگرد آسمان ها صف مى كشند و در انتظار فرمان حقّند ، اين حاملان عرش كه همان فرشتگانند مشخص نيست كه آيا هشت فرشته اند يا

ص: 51

هشت گروه كوچك يا بزرگ .

البته در روايات اسلامى آمده كه حاملان عرش هم اكنون چهار نفر (چهارگروه) هستند امّا در قيامت دو برابر مى شوند .

چنانكه در حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم : «آنها امروز چهارنفرند و روز قيامت آنها را با چهار نفر ديگر تقويت مى كند و هشت نفر مى شوند». (1)

منظور از عرش به معنى «مجموعه جهان هستى» است كه «عرش» حكومت خدا است و به وسيله فرشتگان كه مجرى فرمان خدا هستند تدبير مى شوند.

از احاديث به خوبى استفاده مى شود كه منظور از عرش «صفات خدا» همچون «علم بى پايان پروردگار» و «مالكيت و حاكميت خدا و قدرت او» و «صفات كماليه و جلاليه او يعنى رحمانيّت و رحيميّت» است . و بنابراين حاملان عرش الهى حاملان علم اويند و هر قدر انسان يا فرشتگان علم بيشترى داشته باشند ، سهم بيشترى در حمل اين عرش عظيم دارند .

و مراد از حمل عرش ظاهرا تدبير امور عالم به دستور خدا است . همچنين در سوره غافر درباره دعاهاى فرشتگان حامل عرش آمده :

ص: 52


1- تفسير على بن ابراهيم ، جلد 2 ، صفحه 384.

« اَلَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِه وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ امَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَىْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْما فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبِعُوا سَبيلَكَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجَحيمْ » .

«فرشتگانى كه حامل عرشند و آنها گرداگرد آن تسبيح و حمد خدا مى گويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مى نمايند و مى گويند : پروردگارارحمت و علم توهمه چيز را فراگرفته است ، پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى كنند بيامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار .

« رَبَّنا وَ اَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْنٍ الَّتى وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ ابائِهِمْ وَ اَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيّاتِهِمْ اِنَّكَ اَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ » (1)

«عرضه مى دارند پروردگارا آن ها را در باغ هاى جاويدان بهشت كه به آنها وعده فرموده اى وارد كن ، همچنين صالحان از پدران و همسران و فرزندان آنها را كه تو توانا و حكيمى» .

« وَقِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ » (2)

«و آنها را از بدى ها نگاه دار و هر كس را در آن روز از بدى ها نگاه دارى مشمول رحمتت ساخته اى و

ص: 53


1- آيه 8 / سوره غافر.
2- آيه 9 / سوره غافر.

اين است رستگارى بزرگ» .

در اين آيات دعاهاى چهارگانه حاملان عرش بيان شده نخست آنها تقاضاى غفران و شستشوى مؤمنان را از آثار گناه مى كنند . در مرحله دوم ، تقاضاى دورداشتن آن ها از عذاب جهنم مى كنند كه اين خود مهم ترين وسيله آرامش روان آن ها است . در مرحله سوّم ، تقاضاى بهشت مى كنند ، نه تنها براى خودشان بلكه براى بستگانشان كه وجود آن ها در كنارشان مايه آرامش روح و نشاط قلب آنها است . و از آنجا كه غير از دوزخ در صحنه قيامت ناراحتى ديگرى وجود دارد مانند هول محشر ، رسوايى در برابر خلايق ، طول حساب را و امثال آن ، در دعاى ديگرشان از خدا مى خواهند كه مؤمنان را از هرگونه بدى و مكروه در آن روز دور دارد تا با فراغت خاطر و احترام و تكريم وارد بهشت جاويدان شود .

همچنين در اين آيات حاملان عرش الهى راه و رسم دعا را به مؤمنان مى آموزند .

نخست تمسّك به ذيل نام پروردگار (ربَّنا) ، سپس او را به صفات جمال و جلالش ستودن و از مقام رحمت و علم بى پايانش مدد خواستن ( وَسِعْتَ كُلَّ شَىْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْما ) . سرانجام وارد در دعا شدن و مسائل را به ترتيب اهميت خواستن و با شرايطى كه زمينه اجابت را فراهم مى سازد ، مقرون ساختن

ص: 54

(فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعوا سَبيلَكَ) . سپس دعا را باز كرد اوصاف جمال و جلال او و توسل مجدد به ذيل رحمتش پايان دادن .

جالب توجه اينكه حاملان عرش در اين دعا روى پنج وصف از مهم ترين اوصاف الهى تكيه مى كنند : ربوبيت ، رحمت ، قدرت ، علم ، حكمت خدا .

فرشتگان عذاب و تعداد آنها

« عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ » (1)

«نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده»

تِسْعَةَ عَشَرَ : نوزده

خداوند در اين آيه مى فرمايد : نوزده نفر از فرشتگان عذاب بر دوزخ گمارده شده اند . فرشتگانى كه قطعا مأمور به ترّحم ، شفعت ، مهربانى نيستند بلكه مأمور به كيفر و عذاب و خشونتند .

بعضى از مفسّرين گفته اند : كه اشاره به نوزده گروه از فرشتگان است ، نه نوزده نفر . امّا چرا از ميان اعداد تنها عدد 19 براى مأموران عذاب الهى انتخاب شده ؟

جمعى از مفسرين احتمال داده اند اين به خاطر آن است كه در عدد نوزده بزرگ ترين عدد آحاد (عدد نه) و كوچكترين عدد عشرات (عدد ده) جمع است .

ص: 55


1- آيه 30 / سوره مدثر.

بعضى نيز گفته اند به خاطر آن است كه ريشه هاى اخلاقِ رذيله به نوزده خُلق ظاهر و باطن بازمى گردد و از آنجا كه اخلاق رذيله هركدام يكى از عوامل عذاب الهى است طبقات دوزخ نوزده طبقه به تعداد آنها و در هر طبقه فرشته يا گروهى از فرشتگان مأمور عذاب هستند .

در روايات آمده كه هر يك از اين نوزده فرشته قدرت عظيمى دارند كه مى توانند قبيله بزرگى را به آسانى در دوزخ بيفكنند .

در روايتى آمده است كه گروهى از يهود از بعضى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله از عدد خازنان جهنم سؤال كردند ، آن ها گفتند : خدا و رسولش آگاه ترند ، جبرئيل در همان ساعت نازل شد و به پيامبر صلى الله عليه و آله خبرداد : « عَلَيْهاتِسْعَةَ عَشَرَ: نوزده نفر برآن گمارده شده اند» (1).

فرشتگان مرگ و فرشتگان مأمور تدبير جهان

ميراندن مردمان هم به فرشتگان واگذار شده است « قُلْ بَيَوَفّكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذى وَكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ اِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ (2)» بگو فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده (روح) شما را مى گيرد سپس به سوى پروردگارتان بازمى گرديد .

ص: 56


1- تفسير مراغى ، جلد 29 ، صفحه 314.
2- آيه 11 / سوره سجده.

با توجه به مفهوم «يَتَوَفيّكُمْ» كه از ماده «تَوَفّى» به معنى بازستاندن است مرگ به معنى فنا و نابودى نخواهد بود ، بلكه يك نوع قبض و دريافت فرشتگان نسبت به روح آدمى است كه اساسى ترين بخش وجود انسان را تشكيل مى دهد .

در آيه موردبحث ، فرشته مرگ عهده دار ميراندن و اخذ مردم از اين زندگى است و قبض ارواح به «ملك الموت» نسبت داده شده و در روايات اسم او را عزرائيل گفته اند .

و در آيات ديگر نسبت آن را به جمع داده مثل «اَلَّذينَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمى اَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوآءٍ بَلى اِنَّ اللّهَ عَليمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (1)».

آنها كه فرشتگان قبض روحشان مى كنند در حالى كه ستم پيشه اند ، در اين هنگام آنها تسليم مى شوند و مى گويند ما كار بدى انجام نمى داديم ، آرى خداوند به آنچه انجام مى داديد عالم است .

« اَلَّذينَ تَتَوَفّيهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(2) » .

آنها كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را مى گيرند در حالى كه پاك و پاكيزه اند به آنها مى گويند سلام بر شما باد ، وارد بهشت شويد به

ص: 57


1- آيه 28 / سوره نحل.
2- آيه 32 / سوره نحل.

خاطر اعمالى كه انجام مى داديد .

در آيه قبل خوانديم كه فرشتگان مرگ ستمگران را قبض روح مى كنند در حالى كه به خود ظلم كرده اند و مرگ آنها آغاز دوران جديدى از بدبختى آنها است و سپس به آنها فرمان داده مى شود كه به درهاى جهنم ورود كنيد .

و در آيه بعد مى خوانيم كه فرشتگان مرگ پرهيزكاران را قبض روح مى كنند و روح آنان را مى گيرند درحالى كه پاكيزه از آلودگى شرك و پاكيزه از ظلم و استكبار و هر گونه گناه و فرشتگانم به آنها فرمان مى دهند كه وارد شويد به بهشت به خاطر اعمالى كه انجام مى داديد و به آنها سلام مى دهند .

در حديثى از پيامبر گرامى اسلام مى خوانيم كه فرمود : «بيمارى ها و دردها همگى قاصدان مرگ و فرستادگان او هستند ، هنگامى كه عمر انسان به سر مى رسد فرشته مرگ مى آيد (او از ديدن فرشته مرگ وحشت مى كند) او مى گويد : اى بنده خدا چه اندازه خبر بعد از خبر و رسول بعد از رسول و پيك بعد از پيك براى تو فرستادم اما من آخرين خبرم و بعد از من خبرى نيست» و سپس مى گويد : دعوت پروردگارت را اجابت كن خواه از روى ميل و خواه از روى اكراه» . و هنگامى فرشته مرگ قبض روح او كند فرياد بستگان بلند مى شود . او صدا مى زند» بر چه كسى فرياد مى كشيد ؟ و براى چه كسى اشك

ص: 58

مى ريزيد ؟ به خدا سوگند وقت او به پايان رسيده بود ؟ و تمام روزى خود را دريافت داشته بود . پروردگارش از او دعوت كرد و او دعوت حق را اجابت نمود». اگر مى خواهيد گريه كنيد بر خويشتن بگرييد . من باز هم به ميان شما مى آيم. تا يك نفر از شما را باقى نگذاريم .

در حديث ديگرى از امام محمّدباقر عليه السلام مى خوانيم كه پيامبر اسلام براى عيادت مردمى از انصار به خانه او آمد فرشته مرگ را بالاى سر او ديد پيامبر عليه السلام فرمود : با اين دوست من با مدارا و لطف رفتار كن چراكه او مردمى باايمان است . عرض كرد : اى محمّد ، بشارت بر تو باد كه من نسبت به همه مؤمنان با محبّتم و بدان اى محمّد ، به هنگامى كه قبض روح بعضى از فرزندان آدم را مى كنم خانواده او فرياد مى كشند . من در كنار خانه مى ايستم ، مى گويم : من گناهى ندارم . عمر او به پايان رسيده بود . من باز كرارا به ميان شما برمى گردم به هوش باشيد به هوش ! (1)

سپس مى افزايد : «خدا هيچ انسانى را از ساكنان شهر و بيابان ، خانه ، خيمه ، خشكى ، دريا نيافريده مگر اينكه من در هر شبانه روز پنج بار دقيقا به آن ها نگاه مى كنم تا آنجا كه من صغير و كبير آنها را بهتر از خودشان مى شناسم» (2) .

ص: 59


1- تفسير مجمع البيان ، ذيل آيه موردبحث.
2- تفسير دُرّالمَنْثُور ، طبق نقل الميزان ، جلد 16 ،صفحه 268.

فرشتگانى كه شفاعت مى كنند (شفاعت ملائكه)

شفاعت يك مكتب انسان ساز و وسيله اى براى بازگرداندن آلودگان از نيمه راه و جلوگيرى از يأس و نوميدى كه خود عاملى است براى غرق شدن در انحراف و گناه . ايمان به اين گونه شفاعت ، سبب مى شود كه افراد گناهكار رابطه خويش را با خدا و پيامبران و امامان قطع نكنند ، همه پل ها را پشت سر خود ويران نكنند و خط بازگشت را حفظ كنند ، فرشتگان هم از جمله شفاعت كنندگان و شفيعان روز محشرند .

« فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشّافِعينَ »(1) .

«لذا شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد» .

تَنْفَعْ : فايده و بهره مى دهد

شَفاعَةُ : از ماده (شَفَعْ) به معنى ضميمه كردن چيزى

اَلشّافِعينَ : شفاعت كنندگان

در اين آيه به عاقبت شوم مجرمان اشاره شده كه خداوند مى فرمايد : شفاعت هيچ يك از شفاعت كنندگان (شفاعت پيامبر ، شفاعت تمامى انبياء و پيامبران ، شفاعت امامان ، فرشتگان ،

ص: 60


1- آيه 48 / سوره مدّثّر.

صدّيقين ، شهداء ، صالحان ، قرآن ، اعضاء و جوارح بدن ، خدا) به حال آنها سودى نمى بخشد و بايد در عذاب الهى بمانند بنابراين از اين آيه هم استفاده مى شود كه فرشتگان هم از شفيعان روز محشرند همان گونه كه از رسول خدا نقل شده «در آن روز به فرشتگان و انبياء و شهداء اجازه شفاعت داده مى شود كه شفاعت كنند» (1).

همچنين در حديث ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمده است : « يَشْفَعُ النَّبِيُّونَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ الْمُؤْمِنُونَ فَيَقُولُ الْجَبّارُ بَقِيتُ شَفاعَتى : در قيامت پيامبران و فرشتگان و مؤمنان شفاعت مى كنند و خداوند مى گويد : شفاعت من باقى مانده است» (2).

« وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِى السَّمواتِ لا تُغْنى شَفاعَتُهُمْ شَيْئا اِلاّ مِنْ بَعْدِ اَنْ يَأْذَنَ اللّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى » (3) چه بسيار فرشتگانى كه در آسمان ها هستند و شفاعت آنها سودى نمى بخشد مگر بعد از آنكه خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجازه شفاعت دهد .

آيه اخير از آياتى است كه به روشنى از امكان شفاعت به اذن و رضاى خدا داشته باشند ، انبياء و اولياى معصوم به طريق اولى چنين حقى را دارند .

ص: 61


1- صحيح البخارى ، جلد 9 ، صفحه 149.
2- صحيح البخارى ، جلد 9 ، صفحه 149.
3- آيه 26 / سوره نجم.

ولى نبايد فراموش كرد كه اين شفاعت بى قيد و شرط نيست ، بلكه مشروط به اذن و رضاى خدا است و از آن جا كه اذن و رضاى او بى حساب نيست بايد رابطه اى ميان انسان و او باشد تا اجازه شفاعت او را به مقربان درگاهش كه فرشتگان مى باشند بدهد .

در روايات هست كه مراد از رضايت خدا ، رضايت از عقيده و طريقه است نه اعمال .

مسلما خشنودى خداوند و اجازه شفاعت دادن او،بى دليل نمى تواند باشد ، حتما به خاطر ايمان راستين و يا اعمالى است كه پيوند انسان را با خدا محفوظ مى دارد .

فرشتگان حامل وحى

« نَزَّلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمينُ عَلى قَلْبِكَ (1) : روح الامين آن را نازل كرده است بر قلب تو .

آيات قرآن نشان مى دهد كه پيام آور حق فقط يك ملك نيست مثل :

« اَللّهُ يَصْطَفى مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللّهَ سَميعٌ بَصيرٌ » (2) .

« خداوند از فرشتگانى رسولانى برمى گزيند

ص: 62


1- آيه 194 / سوره شعراء.
2- آيه 75 / سوره حج.

و همچنين از انسان ها ، خداوند شنوا و بينا است» .

از فرشتگان رسولانى چون جبرئيل و از انسان ها فرستادگانى چون پيامبران بزرگ الهى و اين نشان مى دهد كه همه فرشتگان الهى ، رسولان او به سوى بشر نبودند بلكه گروهى از آن ها اين سمت را داشته اند .

« فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلّى فِى الْمِحْرابِ اَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ سَيِّدا وَ حَصُورا وَ نَبِيّا مِنَ الصّالِحينَ » (1) پس در حالى كه وى ايستاده در محراب دعا مى كرد ، فرشتگان ، او را ندا دردادند كه : خداوند تو را به ولادت يحيى كه تصديق كننده كلمه اللّه (عيسى) است و بزرگوار و خويشتندار و پيامبرى از شايستگان است ، مژده مى دهد ، كه در اين آيه فرشتگان مژده ولادت يحيى را به زكريّا دادند .

« اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ اِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيها فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ » (2).

هنگامى كه فرشتگان گفتند : اى مريم ، خداوند ترا

ص: 63


1- آيه 39 / سوره آل عمران.
2- آيه 45 / سوره آل عمران.

به كلمه اى از جانب خود كه نامش مسيح ، عيسى بن مريم است مژده مى دهد ، درحالى كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان درگاه خدا است .

در اين آيه فرشتگان مژده ولادت حضرت عيسى را به مريم دادند .

بنابراين مى توان گفت : كه وحى آور فقط جبرئيل و او يك نفر بيش نيست و ديگر فرشتگان مژده آورانند و نظير آن ، نه آورنده احكام و دين .

فرشتگانى كه تسبيح براى خدا و استغفار براى اهل زمين دارند

« يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ » (1).

فرشتگان شب و روز تسبيح مى گويند و ضعف و سستى به خود راه نمى دهند .

در اين آيه آمده كه فرشتگان هميشه و دائما و شب و روز تسبيح مى كنند و آرام نمى شوند .

در نظام بندگان و موالى ظاهرى هر قدر بنده اى به مولا نزديك تر است خضوعش در برابر او كمتر است چراكه خصوصيت بيشترى دارد و اما در نظام عبوديت خلق و خالق قضيه برعكس است هر قدر

ص: 64


1- آيه 20 / سوره انبياء.

فرشتگان و اولياى خدا به او نزديك تر مى شود مقام عبوديتشان بيشتر مى گردد . همچنين ملائكه علاوه بر اينكه خدا را تسبيح و حمد مى كنند براى بندگان خدا هم طلب آمرزش و استغفار مى كنند . « تَكادُ السَّمواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِى الاَْرْضِ اَلا اِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمِ » (1). « نزديك است آسمان ها از بالا متلاشى شوند، فرشتگان پيوسته تسبيح و حمد پروردگار خود را به جاى مى آورند و براى كسانى كه در زمين هستند استغفار مى كنند ، آگاه باشيد خداوند آمرزنده و مهربان است » .

تَكادُ : نزديك است از جا بكند

اَلسَّمواتِ : آسمان ها

اَلْغَفُورُ : بخشنده و آمرزنده

يَتَفَطَّرْنَ : از ماده (فَطْر) به معنى شكافته شوند

اَلرَّحيم : مهربان

يُسَبِّحُونَ : تسبيح مى كنند

حَمْدِ : ستايش

يَسْتَغْفِرُونَ : از ماده (عَفَرَ) مى پوشانند ، مستور مى كنند

در اين آيه درباره متلاشى شدن آسمان ها دو

ص: 65


1- آيه 5 / سوره شورى.

تفسير وجود دارد . يكى اشاره به مسئله وحى دارد كه تأثير كلام خدا را نشان مى دهد كه نزولش از آسمان ها لرزه بر اندام آنها مى افكند و آن ها را متلاشى مى سازد و اگر بر كوه ها نازل شود از هم مى شكافد و تفسير ديگر اينكه آسمانها به خاطر شرك و بت پرستى اين مشركان كه پست ترين موجودات را هم رديف مبدأ بزرگ عالم هستى قرار مى دهند از هم متلاشى مى گردد و اين دو تفسير در عين حال منافاتى با هم ندارند سپس در دنباله آيه مى افزايد : «فرشتگان تسبيح و حمد پروردگارشان را به جا مى آورند و براى كسانى كه در زمين هستند استغفار مى كنند» .

رابطه اين جمله با جمله قبل بنابر تفسير اول چنين است كه فرشتگان حامل اين وحى بزرگ آسمانى ، پيوسته حمد و تسبيح خدا به جا مى آورند و او را به هر كمالى مى ستايند و از هر نقصى منزه مى شمرند و چون در محتواى اين وحى بزرگ يك سلسله تكاليف و وظايف الهى است و احيانا ممكن است براى مؤمنان لغزش هايى پيش آيد ، مى گويد آن ها به يارى مؤمنان مى شتابند و براى لغزش هاى آن ها از خدا طلب آمرزش مى كنند .

امّا بنابر تفسير دوّم تسبيح و حمد ملائكه براى

ص: 66

تنزيه خداوند از نسبت شرك به او است و استغفار آنها نيز براى مشركانى است كه بيدار شده و ايمان آورده اند و راه توحيد را يافته و به سوى پروردگار يكتا بازگشته اند . جايى كه اين فرشتگان براى اين گناه بزرگ در مورد گروه باايمان استغفار مى كنند به طريق اولى براى ساير گناهان آنها نيز استغفار خواهند كرد .

نكته اى در اينجا وجود دارد و آن اينكه آيا فرشتگان براى همه استغفار مى كنند و آيا جمله « وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِى الاَْرْضِ » در اينجا مطلق است و فرشتگان براى تمام اهل زمين (اعم از مؤمن و كافر) استغفار مى كنند ؟ آيا اين معنى ممكن است ؟

پاسخ اين سؤال را آيه 7 سوره مؤمن داده است زيرا مى گويد :

« اَلَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِه وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ امَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَىْ ءٍ رَحْمَةَ وَ عِلْما فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبِعُوا سَبيلَكَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ » .

فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها گرداگرد آن تسبيح و حمد مى گويند و براى مؤمنان استغفار مى نمايند و مى گويند : پروردگارا رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است پس كسانى را كه توبه

ص: 67

كرده و راه تو را پيروى مى كنند بيامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار .

بنابراين شرط استغفار فرشتگان ايمان است به علاوه آنها معصومند و هرگز براى كسانى كه زمينه آموزش ندارند تقاضاى محال نمى كنند و فقط براى كسانى كه اهل توبه هستند استغفار مى كنند .

همچنين اين آيات به مؤمنان آگاهى مى دهد كه نيرومندترين قدرت هاى غيبى عالم و حاملان عرش پروردگار (فرشتگان) پشتيبان شما و دعاگوى شما هستند و پيوسته از خداوند بزرگ مى خواهند شما را مشمول عفو و رحمت گسترده اش قرار دهد و از خطاهايتان بگذرد و از عذاب دوزخ نگه دار .

عدد لشگريان پروردگار

اگرچه خداوند فرموده كه لشگريان و خازنان دوزخ نوزده نفر است مفهومش اين نيست كه لشكريان خدا محدود به اينها است بلكه لشكريان پروردگار آن قدر زيادند كه به تعبير بعضى از روايات تمام زمين و آسمان را پر كرده اند و حتّى جاى پايى در تمام عالم هستى نيست مگر اينكه در آنجا فرشته اى به تسبيح خداوند مشغول است .

چنانچه خداوند در آيه 31 سوره مدثّر مى فرمايد :

ص: 68

« وَ ما جَعَلْنا اَصْحابَ النّارِ اِلاّ مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ اِلاّ فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذينَ اُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذينَ امَنُوا ايمانا وَ لا يَرْتابَ الَّذينَ اُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذينَ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ماذا اَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدى مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ اِلاّ هُوَ وَ ما هِىَ اِلاّ ذِكْرى لِلْبَشَرِ » .

«مأموران دوزخ را جز فرشتگان قرار نداديم و تعداد آن ها را جز براى آزمايش كافران معين نكرديم تا اهل كتاب (يهود و نصارى) يقين پيدا كنند و ايمان مؤمنان افزوده شود و اهل كتاب و مؤمنان ترديد به خود راه ندهند و كافران بگويند : خدا از اين توصيف چه منظور دارد ؟ آرى اين گونه خداوند هركس را بخواهد گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد هدايت مى كند و لشكريان پروردگارت را جز او كسى نمى داند و اين جز هشدار و تذكرى براى انسان ها نيست» .

جَعَلْنا : قرار داديم

اَصْحابَ النّارِ : رفيقان ملازم آتش

عِدَّتَ : شى ء معدود

فِتْنَةً : آن است كه به وسيله آن چيزى امتحان شود

كَفَرُوا : كافر شدند

ص: 69

يستيقن : باوركنندومحقّق بدانند

يَزدادُ : افزوده شود

ايمانا : تسليم توأم بااطمينان خاطر

يُضِلُّ : اظلال كند ، گمراه كند

يَشاءُ : مى خواهد

جُنُود : جمع (جُند) به معنى سپاه و لشكريان

يَهْدى : هدايت و راهنمايى مى كند

ذِكْرى : مصدر و به معنى يادآورى

يَعْلَمُ : مى داند

خداوند در اين آيه فرموده : «به هر حال لشكريان پروردگار را جز او نمى داند و اين جز هشدار و تذكّرى براى انسان ها نيست» . در اينكه ضمير «هِىَ» در جمله « وَ ما هِىَ اِلاّ ذِكْرى لِلْبَشَر » به چه چيزى برمى گردد . تفاسير نشان مى دهد به «جنود و لشكريان خدا» اشاره دارد زيرا هدف بيان اين حقيقت است كه اگر خداوند جنود و لشكريانى براى خود برگزيده ، نه به خاطر آن است كه خود نمى تواند همه معاندان و گناهكاران را كيفر دهد بلكه اين ها براى تذكّر و بيدارى و توجه به جدى بودن مسأله عذاب الهى است.

نكته اى كه قابل توجه است اين است كه حضور خداوند در همه جا و گسترش قدرتش در تمام عالم هستى ، ذات پاك او را از هر گونه يار و ياورى و

ص: 70

لشكرى بى نياز مى كند ولى با اين حال براى نشان دادن عظمتش به خلايق و براى تذكّر و يادآورى آنها ، لشكر و جنود فراوانى براى خود برگزيده است ، كه مجرى فرمان او در سراسر عالمند .

در روايات اسلامى درباره كثرت و عظمت و قدرت جنود پروردگار ، تعبيرات عجيبى وارد شده از جمله اينكه : گروهى از آنها هميشه در سجودند .

و گروهى دائما درركوعند و سر از ركوعبرنمى دارند. و گروهى دائما ايستاده اند و به عبادت مشغولند .

گروهى همواره تسبيح مى گويند و خسته نمى شوند.

گروهى امناى وحى اويند و زبان او به سوى پيامبران و گروهى ديگر حافظان بندگان او و دربانان بهشت برين هستند .

و گروهى پاهايشان در طبقات پايين زمين ثابت و گردنهايشان از آسمان درين گذشته و شانه هايشان براى حفظ پايه هاى عرش خداوند آماده است .

عصمت ملائكه

آيا ملائكه معصوم هستند ؟ آيا قدرت گناه كردن دارند نمى كنند و يا يك بعدى آفريده شده اند و قادر به گناه نيستند ؟

« يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْليكُمْ نارا وَقُودُهَا

ص: 71

النّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غَلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللّهَ ما اَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ » (1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان ها و سنگ ها است ، نگاه داريد . آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز مخالفت فرمان خدا نمى كنند و دستورات او را دقيقا اجرا مى نمايند» .

جمله « لا يَعْصُونَ اللّهَ ... » نشان مى دهد كه فرشتگان قدرت به گناه دارند ولى نمى كنند نه اينكه قادر نيستند و نمى كنند ولى اين آيه راجع به عموم ملائكه نيست و فقط وضع مأموران جهنم را روشن مى كند . آيه زير در مورد عموم فرشتگان است كه مى فرمايد :

« لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِه يَعْمَلُونَ » (2).

«كه هرگز در سخن بر او پيشى نمى گيرند و به فرمان او عمل مى كنند» .

آنها آن قدر مؤدب و تسليم و سر بر فرمان خدا هستند كه هرگز در سخن گفتن بر او پيشى نمى گيرند و از نظر عمل نيز تنها فرمان خدا را اجرا مى كنند .

ص: 72


1- آيه 6 / سوره تحريم.
2- آيه 27 / سوره انبياء.

اين آيه نشان مى دهد كه ملائكه قادر به گناه هستند ولى نمى كنند .

« وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ اِنّى اِلهٌ مِنْ دُونِه فَذلِكَ نَجْزيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِى الظّالِمينَ » (1).

«و هر كس از آنها بگويد من معبود ديگرى جز خدا هستم ، كيفر او را جهنم مى دهيم و اين گونه ستمگران را كيفر خواهيم داد» .

روشن است كه فرشتگان با اين صفات برجسته و ممتاز و مقام عبوديت خالص ادعاى معبوديّت نمى كنند و اگر كسى از آنها ادّعا كند مورد عذاب است . اين مى رساندكه قدرت اين ادّعارا دارند ولى نمى كنند .

ماحصل اين آيات نشان مى دهد كه ملائكه خدا معصوم هستند و مختار .

سجود تشريعى ملائكه

در قرآن در آيات مختلف سخن از سجود عمومى موجودات جهان آمده و تأكيد شده كه اين عبادتها مخصوص انسان ها نيست بلكه حتى موجودات ظاهرا بى جان نيز در آن شركت دارند .

« اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ

ص: 73


1- آيه 29 / سوره انبياء.

الدَّوّابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النّاسِ وَ كَثيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ اِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ » (1).

«آيا نديدى كه سجده مى كنند براى خدا تمام كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند همچنين خورشيد و ماه وكوه ها و ستارگان و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم ، امّا بسيارى ابا دارند و فرمان عذاب الهى درباره آنها حتمى است و هر كس را خدا خوار كند ، كسى او را گرامى نخواهد داشت ، خداوند هركار را بخواهد انجام مى دهد» .

يَسْجُدُ : سجده مى كند

يُهِنِ : ذليل و خوار كند

مُكْرِمٍ : گرامى كننده ، عزيز كننده

يَفْعَلُ : انجام مى دهد

يَشاءُ : مى خواهد

حَقَّ : حق است و حتمى

الدَّوابَّ : جنبندگان

با توجه به آيه ، موجودات عالم داراى دوگونه سجودند : سجود تكوينى و سجود تشريعى .

خضوع و تسليم بى قيد و شرط آن ها در برابر اراده حق و قوانين آفرينش و نظام حاكم بر اين جهان همان «سجود تكوينى» آن ها است كه تمام ذرات موجودات را شامل مى شود .

ص: 74


1- آيه 18 / سوره حجّ.

اما «سجود تشريعى» همان نهايت خضوعى است كه از صاحبان عقل و شعور و درك و معرفت در برابر خدا تحقّق مى يابد .

بى شك در جمله « يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ... » فرشتگان داخلند ولى آيا سجده آنها تكوينى است يا تشريعى» ؟

با توجه به اينكه آنها داراى عقل و شعور و معرفت و اراده اند ، سجود آنها جنبه تشريعى دارد . يعنى عبادت و خضوعى است كه با اراده و اختيار انجام مى گيرد .

چنانچه قرآن درباره فرشتگان مى گويد :

«آنها هيچ يك از فرمان هاى الهى را عصيان نمى كنندو آنچه راكه او دستورداده انجام مى دهند». (1)

عروج فرشتگان

« مِنَ اللّهِ ذِى الْمَعارِجِ » (2)

«از سوى خداوند ذى المعارج است (خداوندى كه فرشتگانش بر آسمان ها صعود مى كنند)» .

« تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ اِلَيْهِ فى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ اَلْفَ سَنَةٍ » (3).

ص: 75


1- آيه 6 / سوره تحريم.
2- آيه 3 / سوره معارج.
3- آيه 4 / سوره معارج.

«فرشتگان و روح (فرشته مخصوص) به سوى او عروج مى كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است» .

مَعارِجْ : جمع (مَعْرَجْ) جايى كه از آن صعود مى كنند

تَعْرُجُ : عروج مى كند

الرُّوحُ : در اينجا به معنى فرشته

كانَ : هست ، واقع شده

مِقْدارْ : اندازه

خَمَسينَ اَلْفَ : پنجاه هزار

سَنَةٍ : سال

«مَعارِجْ» جمع «مَعْرَجْ» به معنى پلّه يا جايى است كه از آنجا صعود مى كنند و از آنجا كه خداوند مقامات مختلفى براى فرشتگان قرار داده كه با سلسله مراتب به سوى قرب خدا پيش مى روند خداوند به «ذِى الْمَعارِجِ» توصيف شده است .

همچنين منظور از «عروج فرشتگان» عروج جسمانى نيست بلكه «عروج روحانى» است يعنى آنها به مقام قرب خدا مى شتابند و در آن روز كه روز قيامت است ، آماده گرفتن فرمان و اجراى آن مى باشند و همان گونه كه در آيه 17 سوره حاقه آمده است : « وَ الْمَلَكُ عَلى اَرْجائِها » «فرشتگان در اطراف آسمان قرار مى گيرند» . اين مى رساند كه در آن روز فرشتگان گرداگرد آسمان ها ايستاده و صف كشيده اند و آماده انجام مأموريتند .

ص: 76

ممثل و ديده شدن ملائكه

در قرآن درباره ديده شدن فرشتگان مطالب زيادى بيان شده از جمله اينكه :

در جريان حضرت ابراهيم كه ملائكه چون مأمور به عذاب قوم لوط شدند ، ابتدا پيش ابراهيم عليه السلام آمده و به او مژده ولادت اسحق عليه السلام را دادند آنها در صورت بشر بودند ، ابراهيم آنها را نشناخت و براى آنها گوساله بريان آورد و چون ديد نمى خورند ترسيد ، آنها گفتند : نترس ، ما مَلَكيم و براى قوم لوط فرستاده شده ايم ، زن ابراهيم عليه السلام نيز آنها را ديد و از مژده ولادت تعجّب كرد ، گفتند :

« اَتَعْجَبينَ مِنْ اَمْرِ اللّهِ » .آن وقت ملائكه پيش لوط عليه السلام آمدند ، آن حضرت نيز آنها را نشناخت و از ورود آن ها كه به صورت جوان بودند ناراحت گرديد و آنگاه كه قوم لوط خواستند آن ها را از دست لوط بگيرند و لوط بيچاره شد گفتند : « يا لُوطُ اِنّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُّوا ... » (1).

و همچنين درباره مريم آمده : كه ملك در صورت انسان پيش مريم آمد . مريم ترسيد كه آن جوان شايد نظر سوئى به مريم دارد گفت : من از تو به خدا پناه مى برم . فرشته گفت : « قالَ اِنَّما اَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لاَِهَبَ لَكِ غُلاما زَكِيّا » .

ص: 77


1- آيه 69 _ 81 / سوره هود.

اين آيات با روايات بيشتر ، شاهد صدق هستند بر اينكه ملائكه در صورت ممثل شدن قابل رؤيت اند و در قيامت هم نيكوكاران و هم بدكاران ملائكه را خواهند ديد چنانكه درباره نيكوكاران فرموده :

« وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ »(1) و درباره بدكاران فرموده :

« يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمينَ وَ يَقُولُونَ حِجْرا مَحْجُورا » (2)

فرشتگان عالم بالا از چه چيزى بحث مى كنند ؟

« ما كانَ لِىَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلاَءِ الاَْعْلى اِذْ يَخْتَصِمُونَ » (3).

«من از ملأ اعلى (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامى كه درباره آفرينش آدم مخاصمه مى كردند خبرى ندارم».

اگرچه فرشتگان ، جدال و مخاصمه اى با پروردگار نداشتند ولى همين اندازه كه به هنگام خطاب خداوند به «آنها كه من مى خواهم خليفه اى در زمين بيافرينم» آنها به گفتگو پرداختند و عرض كردند : «آيا مى خواهى كسى را بيافرينى كه فساد و خونريزى كند» كه خداوند در پاسخ آن ها فرمود : «من چيزى

ص: 78


1- آيه 23 / سوره رعد.
2- آيه 22 / سوره فرقان.
3- آيه 69 / سوره ص .

مى دانم كه شما نمى دانيد» (1).

به اين گفتگوها «مخاصمه» اطلاق شده كه يك اطلاق مجازى است .

در روايات متعددى كه از طرق شيعه و اهل سنّت نقل شده است مى خوانيم كه پيغمبر گرامى از يكى از يارانش پرسيد :

« اَتَدْرى فيما يَخْتَصِمُ الْمَلاَءُ الاَْعْلى : آيا مى دانى فرشتگان عالم بالا از چه چيز بحث و گفتگو مى كنند؟» عرض كرد : «نه» .

فرمود : آنها در مورد «كفّارات» (كارهايى كه گناهان را جبران مى كند) و «درجات» (آنچه بر درجه و رتبه انسان مى افزايد) به گفتگو پرداختند . امّا كفّارات ، وضوى پرآب در سرماى زمستان گرفتن و به سوى نماز جماعت گام برداشتن و انتظار نماز بعد از نماز ديگر كشيدن است و امّا درجات ، بسيار سلام كردن و بسيار اطعام دادن و نماز در شب به هنگامى كه چشم مردم در خواب است مى باشد» (2)

به هر حال از اين حديث استفاده مى شود كه منظور از «مخاصمه» در اينجا تنها بحث و گفتگو است نه جدال و كشمش ، بحث و گفتگو از اعمال

ص: 79


1- آيه 30 / سوره بقره.
2- مجمع البيان.

آدميان و كارهايى كه كفاره گناهان مى شود و بر درجات انسان ها مى افزايد و شايد گفتگوى آنها در تعداد اعمالى است كه سرچشمه اين فضايل مى گردد و يا در تعيين حد و ميزان درجاتى است كه از اين اعمال حاصل مى شود .

فرشتگان چه امورى را تقسيم مى كنند ؟

« فَالْمُقَسِّماتِ اَمْرا » (1) : و سوگند به فرشتگانى كه كارها را تقسيم مى كنند ؟

مُقَسِّماتِ : تقسيم كنندگان

اَمْرا : كار ، چيز

ابتدا در حديثى مى خوانيم : «اِبْنُ الْكَوّاء» روزى از حضرت على عليه السلام در حالى كه بر منبر خطبه مى خواند سؤال كردند ؟ منظور از ذارياتِ ذَرْوا » چيست؟فرمود: «بادها» عرض كرد:«فَالْحامِلاتِ وِقْرا» فرمود : «ابرها» عرض كرد : « فَالْجارِيات يُسْرا » ؟ فرمود: «كشتى ها» عرض كرد: « فَالْمُقَسِّماتِ اَمْرا » ؟ فرمود : «منظور فرشتگان است» .

در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه اگر منظور فرشتگان است ، فرشتگان چه امورى را تقسيم مى كنند» ؟

ص: 80


1- آيه 4 / سوره ذاريات.

در پاسخ مى گوييم : اين تقسيم كار ممكن است مربوط به كل تدبير اين عالم باشد كه گروه هايى از فرشتگان الهى به فرمان او تدبير امور جهان را برعهده دارند و نيز ممكن است مربوط به تقسيم ارزاق و يا تقسيم قطرات باران بر مناطق روى زمين باشد .

چگونه فرشتگان در ميدان ها وارد جنگ مى شوند؟

« اِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ اَنّى مُمِدُّكُمْ بِاَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ » (1).

«به خاطر بياوريد زمانى را كه (از شدّت ناراحتى در ميدان بدر) از پروردگارتان تقاضاى كمك كرديد و او تقاضاى شما را پذيرفت و گفت : من شما را با يك هزار از فرشتگان كه پشت سر هم فرود مى آيند يارى مى كنم» .

تَسْتَغيثُونَ : يارى خواستيد

اِستَجابَ : پذيرفت

مُمِدُّ : امداد و يارى و فزونى داد

ألْفِ : هزار

مُرْدَفينَ : از ماده (اِرْدافْ) پشت سر هم قرارگرفته .

ص: 81


1- آيه 9 / سوره انفال.

اين آيات به قسمت هاى حساسى از جنگ بدر و نعمت هاى گوناگونى كه خداوند در اين صحنه خطرناك نصيب مسلمانان كرد اشاره مى كند تا حس اطاعت و شكرگزارى آنها را برانگيزد و راه را به سوى پيروزى ها و پيشرفت آينده در برابر آنها بگشايد .

نخست به يارى فرشتگان اشاره كرده مى گويد : «به خاطر بياوريد زمانى را كه از شدت وحشت و اضطراب كه از شدت كثرت نفرات دشمن و فزونى تجهيزات جنگى آن ها براى شما پيش آمده بود به خدا پناه برديد و دست خود را به سوى آسمان بلند كرده و از وى تقاضاى كمك نموديد» .

در پاره اى از روايات آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله نيز با مسلمان ها در استغاثه(1) و يارى طلبيدن از خداوند هم صدا بود ، دست خود را به سوى آسمان بلند كرده بود و عرضه مى داشت : « اَللّهُمَّ انْجِزْلى ما وَعَدْتَنى . اَللّهُمَّ اِنْ تَهْلِكَ هذِهِ الْعِصابَةُ لا تَعبَدُ فِى الاَْرْضِ : خداوندا وعده اى را كه به من داده اى تحقق بخش ، پروردگارا اگر اين گروه مؤمنان نابود شوند پرستش تو از زمين برچيده خواهد شد» (2).

ص: 82


1- استغاثه : دادرسى خواستن .
2- مجمع البيان، ذيل آيه.

در اين هنگام «خداوند تقاضاى شما را پذيرفت و فرمود : من شما را با يك هزار فرشته كه پشت سر هم فرود مى آيند كمك و يارى مى كنم» .

«مُرْدَفين» از ماده «اِرْدافْ» به معنى پشت سر هم فرود مى آيند ، است بنابراين مفهوم اين كلمه اين مى شود كه فرشتگان پشت سر هم يكديگر براى يارى مسلمان ها فرود مى آمدند .

سپس براى اينكه كسى خيال نكند پيروزى به دست فرشتگان و مانند آنها است مى گويد : «خداوند اين كار را فقط براى بشارت و اطمينان قلب شما قرار داد» .

«وگرنه پيروزى جز از طرف خدا نيست و مافوق همه اين اسباب ظاهرى و باطنى اراده و مشيت خداست و خداوند توانا و حكيم است» .

آيا فرشتگان جنگيدند ؟

در ميان مفسران در اين زمينه گفتگوى بسيار شده بعضى معتقدند كه فرشتگان رسما وارد صحنه نبرد شدند و با سلاح هاى مخصوص به خود به لشكر دشمن حمله كردند . ولى قرائنى در دست است كه نشان مى دهد نظر گروه دوم كه مى گويند : فرشتگان تنها براى دلگرمى و تقويت روحيه مؤمنان نازل شدند ، به واقع نزديك تر است زيرا :

اولاً : در آيه فوق خوانديم كه مى فرمود : اين ها

ص: 83

تمام براى اطمينان قلب شما بوده است كه با احساس اين پشت گرمى بهتر مبارزه كنيد ، نه اينكه آنها اقدام به جنگ كرده باشند .

ثانيا : اگر بنا شود فرشتگان ، شجاعان و سربازان دشمن را به خاك افكنده باشند چه فضيلتى براى مجاهدان بدر باقى خواهد ماند .

ثالثا : تعداد مقتولين بدر 70 نفر بودند كه قسمت مهمى از آنها با شمشير على عليه السلام به خاك افتادند و قسمت ديگرى به دست جنگجويان اسلام ، بنابراين چه باقى خواهد ماند براى فرشتگان و چه كسى از آن ها را فرشتگان به خاك افكندند .

چرا فرشتگان را فرزندان خدا مى نامند ؟

«وَقالُوا اتَّخَذَالرَّحْمنُ وَلَدا سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ » (1) «آنها گفتند : خداوند رحمن فرزندى براى خود برگزيده است منزّه است (از اين عيب و نقص) . اين ها فرشتگان بندگان خدايند و بندگان شايسته فرمانبردار» .

قالُوا : گفتند

اِتَّخَذَ : برگزيده ، اخذ كرده

الرَّحْمنُ : بسيار بخشنده

وَلَدا : فرزند

سُبْحانَ : منزّه و پاك

ص: 84


1- آيه 26 / سوره انبياء.

عِبادٌ مُكْرَمُونَ : بندگان شايسته

بسيارى از مشركان عرب عقيده داشتند كه فرشتگان فرزندان خدا هستند و به همين دليل گاه آنها را پرستش مى كردند . قرآن صريحا در آيات فوق اين عقيده خرافى و بى اساس را محكوم كرده و بطلان آن را با دلايل مختلف بيان مى كند .

نخست مى گويد :

( وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدا ) .

يعنى اگر منظورشان فرزند حقيقى باشد كه لازمه آن جسم بودن است و اگر «تَبَنّى» (1) كه در ميان عرب معمول بوده است باشد ، آن نيز دليل بر ضعف و احتياج است و از همه اينها گذشته اصولاً كسى نياز به فرزند دارد كه فانى مى شود و براى بقاء نسل و كيان و آثار او بايد فرزندش حيات او را ادامه دهد و يا براى عدم احساس تنهايى و انس گرفتن يا كسب قدرت است . اما يك موجود ازلى و ابدى و غيرجسمانى و از هر نظر بى نياز ، فرزند در مورد او معنى ندارد . لذا بلافاصله مى فرمايد : «سُبْحانَهُ : منزه و پاك است او (از هر عيب و نقص) و بعد در ادامه مى فرمايد : «آنها فرشتگان بندگان شايسته و گرامى داشته خدايند» .

ص: 85


1- تَبَنّى : فرزندخواندگى.

چرا فرشتگان رابصورت زن و دخترترسيم مى كنند؟

« وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ اِناثا اَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ » (1) «آنها فرشتگان را كه بندگان خدايند ، مؤنث پنداشتند ، آيا به هنگام آفرينش آن ها شاهد و حاضر بودند ؟ اين گونه آنها نوشته مى شود و از آن ها بازخواست خواهند شد» .

جَعَلُوا : قرار دادند

اِناثا : مؤنث ، زنان

اَشَهِدُوا : شاهد بودند

خَلْق : آفرينش

سَتَكْتُبُ : نوشته مى شود

يُسْئَلُونَ : سؤال مى كنند ، طلب مى كنند

در اين آيه خداوند با صراحت بيشترى مى فرمايد : «آنها فرشتگان را كه بندگان خدايند مؤنث پنداشتند و دختران خدا معرفى كردند» .

آرى ، آن ها بندگان شايسته خدا هستند و سر بر فرمان او دارند و تسليم اراده خدايند . تعبير به «عِباد» در واقع جواب پندار آن ها است ، زيرا اگر مؤنث بودند بايد «عِبادات» گفته شود ، ولى بايد توجه داشت كه «عِبادَ» هم جمع مذكّر است و هم به موجوداتى كه خارج از مذكّر و مؤنث باشند ، مانند

ص: 86


1- آيه 19 / سوره زخرف.

فرشتگان اطلاق مى شود ، همان گونه كه در مورد خود خداوند نيز ضميرهاى مفرد مذكّر به كار مى رود ، درحالى كه خدا مافوق همه اين ها است .

قابل توجه اينكه در اين جمله «عِبادُ» به «الرَّحْمن» اضافه شده ، اين تعبير ممكن است اشاره به اين باشد كه غالب فرشتگان مجريان رحمت خداوند و تدبيركنندگان نظامات عالم هستى كه سراسر رحمت است مى باشند .

اما چرا اين خرافه در ميان عرب جاهلى پيدا شد ؟ و چرا هم اكنون رسوبات آن در مغزهاى گروهى باقى ماده تا آنجا كه فرشتگان را به صورت زن و دختر ترسيم مى كنند حتى به اصطلاح «فرشته آزادى» را وقتى مجسّم مى سازند در چهره زنى باقيافه زيبا و موهاى فراوان ترسيم مى كنند !

اين پندار ممكن است از اينجا سرچشمه گرفته باشد كه فرشتگان از نظر مستورند و زنان نيز غالبا مستور بوده اند و يا اينكه لطافت وجود فرشتگان سبب شده كه آن ها را هم جنس زنان كه نسبت به مردان موجودات لطيف ترى هستند بدانند و عجب اينكه بعد از مبارزه اسلام با اين تفكر خرافى باز هم هنگامى كه مى خواهند زنى را به خوبى توصيف كنند مى گويند او يك فرشته است و كلمه فرشته را نيز

ص: 87

به جاى نام براى دختران انتخاب مى كنند .

براى همين خداوند به صورت استفهام انكارى در پاسخ آنها مى گويد : «آيا به هنگام آفرينش فرشتگان حاضر بودند و از طريق حضور خود به اين امر پى بوده اند ، گواهى آنها بر اين عقيده بى اساس در نامه هاى اعمالشان ثبت مى شود و روز قيامت مورد سؤال قرار مى گيرند .

همچنين در سوره نحل ، آيه 57 آمده است كه :

« وَ يَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ »

«آنها در پندار خود براى خداوند دخترانى قرار مى دهند ، منزّه است او (از اينكه فرزندى داشته باشد) ، ولى براى خودشان آنچه را ميل دارند قائل مى شوند» .

همچنين مشركان براى خداوندى كه از هرگونه آلايش جسمانى پاك است دخترانى قائل مى شوند و معتقد بودند كه فرشتگان دختران خدايند يا بدون ذكر انتساب به خدا آنها را از جنس زن مى دانستند .

براى همين خداوند در سوره اسراء آيه 40 هم مى فرمايد : « اَفَأَصْفيكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ اِناثا : آيا خداوند به شما پسرانى داده و از فرشتگان ، دخترانى انتخاب كرده است» .

ص: 88

چهار فرشته مقرّب الهى

« مَنْ كانَ عَدُوّا لِلّهِ وَ مَلائِكَتِه وَ رُسُلِه وَ جِبْريلَ وَ ميكالَ فَاِنَّ اللّهَ عَدُوٌّلِلْكافِرينَ » (1)

«هركسى كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان و جبرئيل و ميكائيل باشد ، (كافر است) و به راستى كه خداوند دشمن كافران است» .

كانَ : باشد

عَدُوّ : دشمن

جِبْريلَ : فرشته جبرئيل

ميكالْ : فرشته ميكائيل

كافِرينْ : كسانى هستند كه اصول دين را انكار مى كنند .

در اين آيه اشاره به اين شده كه اللّه ، فرشتگان او ، فرستادگان او ، جبرئيل ، ميكائيل و هر فرشته ديگر قابل تفكيك نيستند و در حقيقت دشمنى با يكى دشمنى با بقيه است .

و به تعبير ديگر دستورات الهى كه تكامل بخشى انسان ها است از سوى خداوند به وسيله فرشتگان بر پيامبران نازل مى شود و اگر تفاوتى بين

ص: 89


1- آيه 98 / سوره بقره .

مأموريت هاى آن ها باشد از قبيل تقسيم مسئوليت است نه تضادّ در مأموريت آن ها ، آن ها همه در يك مسير هدف قرار دارند بنابراين دشمنى با يكى از آن ها ، دشمنى با خدا است .

دليل آمدن نام اين دو فرشته گرانقدر (جِبْريلْ و ميكالْ) پس از واژه «فرشتگان» در اين آيه شريفه ، اين است كه اين دو فرشته مقام و منزلت خاصى در ميان فرشتگان دارند .

نام «جبريل» سه بار (يك بار در سوره تحريم آيه 4 و دو بار در سوره بقره آيه 97 و 98) و نام «ميكال» يك بار (در همين آيه) آمده است و از همين آيات استفاده مى شود كه هر دو از فرشتگان بزرگ و مقرّب خدايند .

در تلفظات معمولى مسلمين جبرئيل و ميكائيل هر دو با همزه و ياء تلفظ مى شوند ولى در متن قرآن تنها به صورت ميكال و جبريل آمده است .

عدّه اى گفته اند ، نام اين دو فرشته بدان جهت در آيه شريفه ذكر شده كه يهود با آن ها اظهار دشمنى كردند و گروهى نيز برآنند كه علّت ذكر نام اين دو فرشته ، اين است كه همه بدانند آن دو ، از فرشتگان گرانقدر خدا هستند و يهوديان پندارهاى بى اساس در مورد آن ها دارند .

ص: 90

در كتب اسلامى معمولاً چهار فرشته مقرب الهى را «جبرئيل» و «ميكائيل» و «اسرافيل» و «عزرائيل» شمرده اند كه از ميان آن ها «جبرئيل» از همه برتر است . جبرئيل فرشته اى روحانى است و هم وجودى است حياتبخش چراكه حامل رسالت الهى بر پيامبران است كه احياءكننده همه انسان هاى لايق مى باشد .

پنج وصف براى جبرئيل

« اِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ(1) : كه اين قرآن كلام فرستاده بزرگوارى است (جبرئيل امين)» .

« ذى قُوَّةٍ عِنْدَ ذِى الْعَرْشِ مَكينٍ » (2)

«كه صاحب قدرت است و نزد خداوند صاحب عرش مقام والا دارد» .

« مُطاعٍ ثُمَّ اَمينٍ » (3) : فرمانروا و امين است .

قَوْلْ : سخن ، كلام

كَريمٍ : بخشنده

ص: 91


1- آيه 19 / سوره تكوير .
2- آيه 20 / سوره تكوير .
3- آيه 21 / سوره تكوير .

ذى قُوَّةٍ : صاحب قدرت

ذِى الْعَرْشِ:صاحب عرش

مَكينٍ : كسى كه به صاحب منزلت است

مُطاعٍ : فرمانبردار ، اطاعت كننده

ثُمَّ : اسم اشاره به مكان بعيد

اَمين : درستكار ، امانتدار

خداوند در اين آيات پنج وصف براى «جبرئيل» پيك وحى الهى بيان كرده كه در حقيقت اوصافى است كه براى هر فرستاده جامع الشرايط لازم است .

نخست اينكه توصيف او به «كريم بودن» كه اشاره به ارزش وجودى او است آرى او نزد پروردگار موجودى است با ارزش و بااهميت .

و سپس به وصف ديگر او پرداخته مى گويد :

( ذى قُوَّةٍ عِنْدَ ذِى الْعَرْشِ مَكينٍ ) .

تعبير به « ذى قُوَّةٍ » درباره جبرئيل به خاطر آن است كه براى دريافت چنين پيام بزرگ و ابلاغ دقيق آن قدرت و نيروى عظيمى لازم است و اصولاً هر رسول و فرستاده اى بايد در حدود رسالت خود صاحب قدرت باشد مخصوصا بايد از هرگونه فراموشكارى در زمينه پيامى كه مسئول ابلاغ آن است بركنار باشد .

و تعبير به «ذِى الْعَرْشِ» اشاره به ذات پاك خداوند است گرچه او صاحب تمام عالم هستى است ولى از آنجا كه عرش خواه به معنى ماوراء باشد و يا

ص: 92

مقام علم مكنون خداوند ، اهميت بيشترى دارد ، او را به صاحب عرش بودن توصيف مى كند.

«مَكين» به معنى كسى است كه صاحب منزلت و مكانت است اساسا بايد رسول شخص بزرگ و فرد برجسته اى باشد كه بتواند نمايندگى و رسالت او را به عهده گيرد و كاملاً مقرّب و نزديك او باشد و مسلما تعبير به «عِنْدَ» به معنى حضور مكانى نيست ، چراكه خداوند مكان ندارد بلكه حضور مقامى و قرب معنوى است .

در چهارمين و پنجمين توصيف مى گويد :

«او فرمانرواى فرشتگان و امين است» «مُطاعٍ ثَمَّ اَمينٍ».

تعبير به «ثَمَّ» كه براى اشاره به بعيد است ناظر به اين حقيقت است كه پيك وحى خدا در عالم فرشتگان نافذالكلمه و مورد اطاعت است و از همه اين ها گذشته در ابلاغ رسالت خويش نهايت امانت را دارد .

از روايات استفاده مى شود كه جبرئيل هنگام ابلاغ وحى و قرآن از سوى گروه عظيمى از فرشتگان همراهى مى شد و مسلما در ميان آن ها «مُطاع» بود و يك رسول بايد در ميان همراهانش فرمانروا و مطاع باشد .

در حديثى آمده است : به هنگام نزول اين آيات پيغمبر اكرم به جبرئيل فرمود :

«چه خوب خداوند تو را ستوده است كه فرموده ، صاحب قدرت است و در نزد خداوند صاحب عرش قرب و مقام دارد و در آنجا فرمانروا و امين است ، نمونه اى از قدرت و امانت خود را بيان كن ، جبرئيل

ص: 93

در پاسخ عرض كرد : امّا نمونه قدرت من اينكه مأمور نابودى شهرهاى قوم لوط شدم و آن چهار شهر بود ، در هر شهر چهارصد هزار مرد جنگجو وجود داشت به جز فرزندان آن ها ، من اين شهرها را از بين برداشتم و به آسمان بردم تا آنجا كه فرشتگان آسمان صداى حيوانات آنها را شنيدند پس به زمين آوردم و زير و رو كردم و امّا نمونه امانت من اين است كه هيچ دستورى به من داده نشده كه از آن دستور كمترين تخطّى كرده باشم» (1).

جبرئيل فرشته وحى و اوصاف او

« نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمينُ » (2)

«روح الامين آن را (قرآن) نازل كرده است» .

نَزَل : پايين آورد ، نازل كرد

الرُّوحُ الامين : منظور جبرئيل است

خداوند به خاطر اينكه نشانه اعجاز قرآن و اينكه از سوى رب العالمين نازل شده است را در اين آيه اضافه مى كند «آن را روح الامين از سوى خداوند آورده است» .

اگر آن فرشته وحى و آن «روح الامين پروردگار» ، آن را از سوى خدا نياورده بود اين چنين درخشان و

ص: 94


1- مجمع البيان ، جلد 10 ، صفحه 446.
2- آيه 193 / سوره شعراء.

پاك و خالى از آلودگى به خرافات و اباطيل نبود .

قابل توجه اينكه فرشته وحى كه همان جبرئيل است در اينجا با دو عنوان توصيف شده عنوان «روح» و عنوان «امين» . روحى كه سرچشمه حيات است و امانتى كه شرط اصلى هدايت و رهبرى است .

« قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ امَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ » (1).

«بگو ، آن را روح القدس از جانب پروردگارت به حق نازل كرده است ، تا افراد باايمان را ثابت قدم گرداند و هدايت و بشارتى است براى عموم مسملين» .

«روح القدس» يا «روح مقدس» همان پيك وحى «جبرئيل امين» است و اما چرا جبرئيل را «روح القدس» مى گويند ، به خاطر اين است كه از طرقى جنبه روحانيت در فرشتگان مسأله روشنى است و اطلاق كلمه (روح) بر آنها صحيح است و اضافه كردن آن به «القُدُسْ» اشاره به پاكى و قداست فوق العاده اين فرشته است .

از اين آيات نتيجه مى گيريم كه واسطه وحى خدا «جبرئيل» بوده و با القاب «روح القدس» و «روح الامين» بيان شده است .

ص: 95


1- آيه 102 / سوره نحل .

جبرئيل معلّم پيامبر بود يا نه ؟

« عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى »(1).

«آن كسى كه قدرت عظيمى دارد او را (حضرت محمّد صلى الله عليه و آله ) تعليم داده است» .

عَلَّمَ : تعليم داد

شَديدُ : سخت ، محكم

القُوى : نيروها و قوّت ها

نظريه مشهور مفسران اين است كه معلّم پيامبر همان «جبرئيل» پيك وحى خدا بود كه قدرت فوق العاده داشت او كه معمولاً به صورت انسانى خوش چهره بر پيامبر ظاهر مى گشت و پيام الهى را ابلاغ مى كرد . دوبار در تمام عمر آن حضرت به قيافه و چهره اصليش بر او ظاهر مى گشت .

اين تفسير را كه منظور از «شَديدُ الْقُوى» جبرئيل امين است گروه زيادى از مفسران از جمله طبرسى (مجمع البيان) ، فخر رازى (مفاتيح الغيب) و علامه طباطبايى (الميزان) ، ... برگزيده اند .

ولى اين تفسير با تمام طرفدارانى كه دارد خالى از اشكال نيست : زيرا تعبير به «عَلَّمَهُ» يا مانند آن در قرآن هيچ گاه در مورد جبرئيل به كار نرفته و اين تعبير در مورد خداوند نسبت به پيامبر اسلام و

ص: 96


1- آيه 5 / سوره نجم .

پيامبران ديگر بسيار زياد است و يا به عبارت ديگر جبرئيل معلّم پيامبر نبود بلكه واسطه وحى بود و معلّمش تنها خدا است و «شَديدُ الْقُوى» به معنى كسى است كه تمام قدرت هايش فوق العاده است و تنها مناسب ذات پاك پروردگار است .

روح فرشته اى برتر از جبرئيل و ميكائيل

« يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفّا لا يَتَكَلَّمُونَ اِلاّ مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَوابا » (1).

«اين ها در آن روز واقع مى شوند كه "روح" و "ملائكه" در يك صف قيام مى كنند و هيچ يك جز به اذن خداوند رحمن سخن نمى گويد و آن گاه كه مى گويند ، صواب مى گويند» .

يَقُومُ : قيام مى كنند به معنى وقوع امر

اَلرُّوحُ : روان و روح ، در اينجا منظور فرشته مخصوص

صَفّا : جمع صاف ، صف كشيده

يَتَكَلَّمُونَ : سخن مى گويند ، تكلّم مى كنند

اَذِنَ : در اينجا چون با لام آمده به معنى اجازه و گوش دادن

اَلرَّحْمنُ : بخشنده

قالَ : مى گويند ، بگويند

صَوابا : حق و درست مطابق حكمت و عقل

ص: 97


1- آيه 38 / سوره نبأ.

قيام فرشتگان

بدون شك قيام «روح» و «فرشتگان» در آن روز در يك صف و سخن نگفتن جز به اذن خداوند رحمن فقط براى اجراى فرمان او است ، آن ها در اين جهان نيز «مدبّرات امر» و مجرى فرمان او هستند و در عالم آخرت اين امر آشكارتر و واضح تر است .

قابل توجه اينكه روح در قرآن مجيد به صورت مطلق و بدون هيچ قيد ذكر شده و در اين حال غالبا در برابر ملائكه قرار گرفته مانند :

« تُعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ اِلَيْهِ » (1).

«فرشتگان و روح به سوى او بالا مى روند» .

« تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ »(2) .

«در شب قدر ملائكه و روح به فرمان پروردگارشان با هر چيزى نازل مى شوند» .

در همه اين آيات سخن از روحى است كه در عروج به سوى خدا و در نزول براى هر كار و در ايستادن در پيشگاه خدا و در روز قيامت ، با ملائكه همراه است .

پس منظور از روح در اينجا يكى از فرشتگان بزرگ الهى است كه بر طبق بعضى از روايات حتّى از جبرئيل بهتر و برتر است .

ص: 98


1- آيه 4 / سوره معارج .
2- آيه 4 / سوره قدر.

چنانچه در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم : «او فرشته اى است بزرگ تر از جبرئيل و ميكائيل» (1)

در دعاى سوم صحيفه پس از صلوات بر جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل فرموده :

« وَ الرُّوحُ الَّذى هُوَ عَلى مَلائِكَةِ الْحُجُبِ وَ الرُّوح الَّذى هُوَ مِنْ اَمْرِكْ : صلوات فرست بر آن روح كه بر ملائكه حجب موكّل است و بر آن روح كه از امر تو است» (2).

در تفسير «على بن ابراهيم» نيز آمده است : « الروح ملك اعظم من جبرئيل و ميكائيل و كان مع رسول الله و هو مع الائمة (ع) : روح فرشته اى برتر از جبرئيل و ميكائيل و او با رسول خدا همراه بوده و با امامان است .

اين مخلوق بزرگ الهى خواه از فرشتگان باشد يا از موجودى ديگر ، در قيامت همراه ملائكه آماده اطاعت فرمان او هستند و چنان هول و اضطراب محشر همه را فرا گرفته كه هيچ كس را ياراى سخن گفتن نيست و آنگاه كه ذكرى يا سخنى بگويند يا شفاعتى كنند ، تنها به اذن پروردگار است ، حمد و ثناى او مى گويند و يا شفاعت كنند ، تنها به اذن پروردگار است ، حمد و ثناى او مى گويند و يا شفاعت

ص: 99


1- مجمع البيان ، جلد 10 ، صفحه 427.
2- مجمع البيان ، جلد 10 ، صفحه 428.

براى آن ها كه شايسته شفاعت هستند .

تعبير به «صَوابا» دليل بر اين است كه اگر روح و ملائكه يا انبياء و اولياء براى كسانى صحبت مى كنند و شفاعت مى كنند آن هم روى حساب است و حق و درست و بى دليل نيست .

ماجراى هاروت و ماروت دو ملك بزرگ الهى

« وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ وَ ما اُنْزِلَ عَلى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ اَحَدٍ حَتّى يَقُولا اِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرُ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفِّرقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِه وَ ما هُمْ بِضّارّينَ بِه مِنْ اَحَدٍ اِلاّ بِاِذْنِ اللّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَريهُ ما لَهُ فِى الاْخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِه اَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ » (1).

«و (يهوديان) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى خواندند پيروى مى كنند . سليمان هرگز كافر نشد و لكن شياطين كفر ورزيدند و به مردم تعليم سحر دارند و نيز (يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل "هاروت" و "ماروت" نازل شد پيروى كردند (آنها طريق سحر كردن را براى آشنايى با طرز ابطال آن به

ص: 100


1- آيه 102 / سوره بقره.

مردم ياد مى دادند) و به هيچ كس چيزى ياد نمى دادند مگر اينكه قبلاً به او مى گفتند ما وسيله آزمايش شما هستيم ، كافر نشويد . ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند كه بتواند به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند ولى هيچ گاه بدون فرمان خدا نمى توانند به انسانى ضرر برسانند ، آنها قسمت هايى را فرا مى گرفتند كه براى آنان زيان داشت و نفعى نداشت و مسلما مى دانستند هركس خريدار اين گونه متاع باشد بهره و فايده اى در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود آن چه خود را به آن مى فروختند : اگر علم و دانش مى داشتند» .

اِتَّبِعُوا : پيروى كردند

تَتْلُوا : دنبال مى كردند ، تلاوت مى كردند

فِتْنَةً : آزمايش ، آزمون

السِحْرَ : سحر و افسون

كَفَرُوا : كافر شدند

مَرْء : مرد

اِذْنِ : آگاهى ، فرمان ، اجازه ، دستور

خَلاقٍ : بهره و برخوردارى شايسته

اِشْترى : خريدار

ماشَرَوْا : ما : آنچه ، شَرَوْا : فروختند

مايَضُّرُّ : زيان و گزند مى رسانيد

لا يَنْفَعُ : سودى نمى آورند

ص: 101

يُفَرِّقُونَ : جدايى مى افكنند

درباره «هاروت» و «ماروت» اين دو فرشته بزرگ كه به سرزمين بابل آمدند افسانه ها و اساطير عجيبى به وسيله داستان پردازان ساخته شده و به اين دو ملك بزرگ الهى بسته اند . آنچه از ميان همه اين ها صحيح تر به نظر مى رسد و به موازين عقلى و تاريخى و منابع حديث سازگار است همان است كه در ذيل مى خوانيم :

«در سرزمين بابل سحر و جادوگرى به اوج خود رسيده بود و باعث ناراحتى مردم گرديده بود به همين دليل خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند و مردم را به طرف خود بكشانند و راه هاى مبارزه با آفت جنون آميز سحر و افسون را كه در آن روزگاران زندگى را به مردم تلخ و دردناك ساخته بود به آنان بياموزند و سحر و جادو را از معجزه اى كه سند صداقت و درستى پيامبران خدا است بازشناسانند و مردم را در برابر آن جادوگران يارى كنند تا مردم بتوانند خود را از شرّ ساحران بركنار كنند ولى اين تعليمات بالاخره قابل سوء استفاده بود چراكه فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران طرز آن را نيز تشريح كنند تا مردم

ص: 102

بتوانند از اين راه به پيشگيرى بپردازند ، اين موضوع سبب شد كه گروهى پس از آگاهى از طرز سحر ، خود در رديف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازه اى براى مردم شدند .

با اينكه آن دو فرشته بزرگ الهى «هاروت» و «ماروت» به مردم هشدار مى دادند كه اين يك نوع كفر است اما آنها به كارهايى مى پرداختند كه موجب ضرر و زيان مردم مى شد . (مجمع البيان)

در اينجا سؤالى باقى مى ماند و آن اينكه «هاروت» و «ماروت» دو فرشته بزرگ الهى بودند كه براى مبارزه با آزار و اذيّت ساحران به تعليم مردم پرداختند آيا به راستى فرشته مى تواند معلّم انسان باشد ؟

پاسخ اين سؤال در همين آيه ذكر شده است و آن اينكه خداوند آن ها را به صورت انسان هايى درآورد تا بتوانند اين رسالت خود را انجام دهند .

اين حقيقت را مى توان از آيه 9 سوره انعام دريافت آنجا كه مى گويد :

« وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً : اگر او (پيامبر) را فرشته اى قرار مى داديم حتما او را به صورت مردى جلوه گر مى ساختيم» .

ص: 103

ملائكه و جنّ

آيا جنّ و ملك يك حقيقت هستند و از يك چيز آفريده شده اند يا نه ؟ آيا شيطان از جنّ است يا از ملك ؟

جنّ و ملائكه بنابر آنچه از قرآن استفاده مى شود يك حقيقت نيستند و شيطان ملك نيست بدين بيان :

1 _ در قرآن در مورد اين كه فرشتگان از چه چيز آفريده شده مطلب روشن و صريحى نيامده ولى دوبار تصريح شده كه جانّ از آتش به خصوصى آفريده شده كه در سوره حجر آيه 27 _ سوره رحمن ، آيه 15 آمده است و شيطان بارها گفته است « خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ » .

2 _ راجع به ملائكه ابدا ذكر گناهى در قرآن نيست بلكه فقط « عِبادٌ مُكْرَمُونَ (1)، لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِه يَعْمَلُونَ (2)، يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ » (3) و نظير اين ها آمده است ولى درباره جنّ ، گناه ، اطاعت ، شرك ، مرگ ، رفتن به جهنّم و غيره ذكر شده است .

3 _ ابليس داراى ذريّه است چنانچه فرموده :

ص: 104


1- آيه 26 _ 27 / سوره انبياء.
2- آيه 26 _ 27 / سوره انبياء.
3- آيه 20 / سوره انبياء.

« وَ اِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِآدَمَ فَسَجَدُوا اِلاّ اِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ اَمْرِ رَبِّهِ اَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرَّيَّتَهُ اَوْلِياءَ مِنْ دُونى وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظّالِمينَ بَدَلاً » (1) : به ياد آوريد زمانى را كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد ، آنها همگى سجده كردند ، جز ابليس ، او از جنّ بود ، سپس از فرمان پروردگار خارج شد ، آيا او و فرزندانش را به جاى من اولياى خود انتخاب مى كنيد در حالى كه دشمن شما هستند؟ اين ها چه جانشين هاى بدى براى ظالمان هستند» .

ولى راجع به ذرّيه ملائكه خبرى در قرآن نيست .

4 _ شيطان چنانچه آيه فوق نشان مى دهد از جنّ بود كه از امر خدا بيرون رفت ولى در جايى تصريح نشده كه او از ملائكه بوده مگر استثنا در آيات سجده ملائكه .

5 _ در آيه فوق هست كه « وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ » يعنى شيطان و ذرّيّه اش دشمن بشر هستند ، اما چنانچه مى دانيم ملائكه دوست بشر هستند و به آدم سجده كرده اند و بر آدميان چنانچه گفته شد ، استغفار مى كنند و شفاعت خواهند كرد .

6 _ درباره جنّ آمده :

ص: 105


1- آيه 50 / سوره كهف.

« وَ لَقَدْ ذَرَءْنا لِجَهَنَّمَ كثيرا مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ » (1)

«به طور مسلّم گروه بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريده ايم» .

« وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا رَبَّنا اَرِنَا الَّذينَ اَضَلاّنا مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ :(2) و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند : پروردگارا آن دو گمراهگرى كه از جنّ و انس ما را گمراه كردند به ما نشان ده» .

ولى اضلال و جهنّمى بودن درباره ملائكه در قرآن نيامده است .

7 _ جنّ با انس دو موجود مكلّف زمين و دوش به دوش انسان در هدايت و ضلالت و غيره است در حالى كه درباره ملك چنين چيزهايى سراغ نداريم .

مَلَكْ در قرآن در آيه هاى زير آمده است :

مطالب بيان شده درباره فرشتگان در كلّ قرآن

درباره فرشتگان در سوره ها و آيه هاى زير مطالبى بيان شده كه با توجه به جمع و مفرد بودن و نوع آن ها ذكر شده است .

ص: 106


1- آيه 50 / سوره كهف.
2- آيه 29 / سوره فصّلت.

سوره آيه سوره آيه

انعام 8 اعراف 20

انعام 9 هود 12

انعام 5 هود 31

نجم 26 اسراء 95

يوسف 32 حاقّه 17

فجر 22 فرقان 7

ملك الموت (فرشته مرگ) : سجده 11

رقيب و عتيد (فرشته) : ق 18

السائقُ الشهيد (فرشته) : ق 22

رُوحُ الاَْمينَ (فرشته وحى) : ق 193

رُوحُ الْقُدُسْ (فرشته وحى) : بقره 88 بقره 253

سوره آيه سوره آيه

آل عمران 39 آل عمران 42

آل عمران 45 مائده 110

نحل 102 مريم 17

مريم 21 مريم 24

جبرئيل (فرشته بزرگ) :

بقره 97 بقره 98

آل عمران 39 آل عمران 45

ص: 107

سوره آيه سوره آيه

تحريم 4 تكوير 19

تكوير 20

الملائكة :

سوره آيه سوره آيه

بقره 31 بقره 32

بقره 34 بقره 162

بقره 210 بقره 248

آل عمران 42 آل عمران 18

آل عمران 45 آل عمران 80

آل عمران 124 آل عمران 125

آل عمران 87 بقره 285

بقره 177 بقره 35

بقره 97 نساء 17

نساء 97 نساء 166

نساء 136 حجر 7

حجر 28 حجر 29

حجر 8 حجر 30

نحل 33 نحل 32

نحل 2 نحل 28

ص: 108

سوره آيه سوره آيه

نحل 49 انبياء 26

انبياء 27 انبياء 103

ص 71 ص 73

تحريم 4 تحريم 6

سبأ 40 سبأ 41

فاطر 1 شورى 5

مؤمن 7 مؤمن 9

حج 75 انفال 9

انفال 10 انفال 12

فصلت 30 فصلت 38

فصلت 14 رعد 13

رعد 24 زمر 75

احزاب 43 احزاب 56

ذاريات 4 مريم 64

فرقان 7 فرقان 25

فرقان 22 محمّد 27

اسراء 40 اسراء 92

اسراء 95 اسراء 61

اسراف 11 اعراف 37

زخرف 19 زخرف 60

قدر 4 فجر 22

نجم 27 نجم 26

ص: 109

سوره آيه سوره آيه

انعام 93 انعام 111

انعام 61 انعام 158

صافات 150 صافات 169

صافات 2 و 3 صافات 164

مؤمنون 24 كهف 50

طه 116 مرسلات 1

مرسلات 20 نازعات 14

معارج 4 انفطار 12

حاقه 17 نبأ 38

_ الملائكة الحافظون : 10 انفطار

_ الملائكه السابحات : 3 نازعات

_ الملائكه السابقات : 4 نازعات

_ الملائكه المدبرات : 5 نازعات

_ الملائكه السفرة : 15 عبس

_ الملائكه الكلابيون : 80 زخرف

_ الملائكه المسوَّمون : 125 آل عمران

_ الملائكه المقرّبون : 172 نساء

_ الملائكه المردفون : 9 انفال

_ الملائكه المسبحون : 166 صافات

_ الملائكه المعقبات : 11 رعد

_ الملائكه المقسمات : 4 ذاريات

ص: 110

_ الملائكه المُنْزَلون : 124 آل عمران

_ الملائكه المقترنون : 53 زخرف

_ الملائكه النازعات : 1 نازعات

_ الملائكه الناشِطات : 2 نازعات

_ الملائكه المحصون : 113 مؤمنون

_ الملائكه الكرام البررة : 16 عبس

_ الملائكه الغلاظ الشداد : 6 تحريم، 18 علق

_ الملائكه الكرام الكاتبين: 21 يونس ،80 زخرف

11 انفطار

ص: 111

سيماى فرشتگان در نهج البلاغه

شگفتى خلقت فرشتگان و تسبيح فرشتگان و شناخت ملائكه

حضرت على عليه السلام مى فرمايد : ثُمَّ فَتَقَ ما بَيْنَ السَّماواتِ الْعُلا ، فَمْلاَءَهُنَّ اَطْوارا مِنْ مَلائِكَتِه ، مِنْهُمْ سُجُودٌ لا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لا يَنْتَصِبُونَ وَ صافُّونَ لا يَتَزايَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لا يَسْأَمُونَ ، لا يَغْشاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لا سَهْوُ الْعَقُولِ وَ لا فَتْرَةُ الاَْبْدانِ وَ لا غَفْلَةُ النِّسْيانِ وَ مِنْهُمْ اُمَناءُ عَلى وَحْيِهِ وَ اَلْسِنَةٌ اِلى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِهِ وَ اَمْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبادِهِ وَ السَّدَنَةُ لاَِبْوابِ حِنانِهِ . وَ مِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِى الاَْرَضينَ السُّفْلى اَقْدامَهُمُ الْمارِقَةُ مِنَ السَّماءِ الْعُلْيا اَعْناقُهُمْ وَ الْخارِجَةُ مِنَ الاَْقْطارِ اَرْكانُهُمْ وَ الْمُناسِبَةُ لِفَوائِم الْعَرْشِ اَكْتافُهُمْ ناكِسَةٌ دُونَهُ اَبْصارُهُمْ مُتَلَخَّعون تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ ، مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ العِزَّةِ وَ اَسْتارُ الْقُدْرَةِ . لا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْويرِ وَ لا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفاتِ الْمَصْنُوعينَ وَ لا يَحُدُّونَهُ بِالاَْماكِنِ وَ لا يُشيرُونَ اِلَيْهِ بِالنَّظائِرِ .(1)

سپس آسمان هاى بالا را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون پر نمود . گروهى از فرشتگان همواره در سجده هستند و ركوع ندارند و گروهى در ركوعند و ياراى ايستادن ندارند و گروهى در صف هايى ايستاده اند كه پراكنده نمى شوند و

ص: 112


1- خطبه 1 نهج البلاغه (با ترجمه مرحوم محمد دشتى).

گروهى همواره تسبيح گويند و خسته نمى شوند و هيچ گاه خواب به چشمشان راه نمى يابد و عقل هاى آنان دچار اشتباه نمى گردد . بدن هاى آنان دچار سستى نشده و آنان دچار بى خبرىِ برخاسته از فراموشى نمى شوند. برخى از فرشتگان ، امينان وحى الهى و زبان گوياى وحى پيامبران مى باشند ، كه پيوسته براى رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند . جمعى از فرشتگان حافظان بندگان و جمعى ديگر دربانان بهشت خدايند . بعضى از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته و گردن هايشان از آسمان فراتر و اركان وجودشان از اطراف جهان گذشته ، عرش الهى بر دوش هايشان استوار است ، برابر عرش خدا ديدگان به زيرافكنده و در زير آن ، بال ها را به خود پيچيده اند . ميان اين دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پايين ترى قرار دارند . حجاب عزّت و پرده هاى قدرت ، فاصله انداخته است . هرگز خدا را با وهم و خيال ، در شكل و صورتى نمى پندارند و صفات پديده ها را بر او روا نمى دارند ؛ هرگز خدا را در جايى محدود نمى سازند و نه با همانند آوردن به او اشاره مى كنند .

ص: 113

ويژگى هاى فرشتگان ، اقسام فرشتگان ، تواضع فرشتگان ،

صفات والاى فرشتگان ، پاك بودن فرشتگان از رذايل اخلاقى ، فراوانى راز و نياز ملائكه و روانشناسى ملائكه

حضرت على عليه السلام مى فرمايد : ثُمَّ خَلَقَ سُبْحانَهُ لاِِسْكانِ سَمواتِه وَ عِمارَةِ الصَّفيحِ الاْءَعْلى مِنْ مَلَكُوتِه ، خَلْقا بَديعا مِنْ مَلائِكَتِه وَ مَلاَءَ بِهِمْ فُرُوجَ فِجاجِها وَ حَشابِهِمْ فُتُوقَ اَجْوائِها وَ بَيْنَ فَجَواتِ تِلْكَ الْفُرُوجِ زَحَلُ الْمُسَبِّحينَ مِنْهُمْ فى حَظائِرِ الْقُدْسِ وَ سُتُراتِ الْحُجُبِ وَ سُرادِقاتِ الْمَجْدِ وَ وَراءَ ذلِكَ الرَّجيجِ الَّذى تَسْتَكُّ مِنْهُ الاَْسْماعُ سُبُحاتُ نُورٍ تَرْدَعُ الاَْبْصارَ عَنْ بُلُوغِها ، فَتَقِفُ خاسِئَةً عَلى حُدُودِها . وَ اَنْشَأَهُمْ عَلى صُوَرٍ مُخْتَلِفاتٍ وَ اَقْدارٍ مُتَفاوِتاتٍ ، تُسَبِّحُ جَلالَ عِزَّتِه . لا يَنْتَحِلُونَ ما ظَهَرَ فِى الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ وَ لا يَدَّعُونَ اَنَّهُمْ يَخْلُقُونَ شَيْئا مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بِه . « بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِه يَعْلَمُونَ » (26 / انبياء) . جَعَلَهُمُ اللّهُ فيها هُنالِكَ اَهْلَ الاَمانَةِ عَلى وَحْيِه وَ حَمَّلَهُمْ اِلَى الْمُرْسَلينَ وَ دائِعَ اَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَيْبِ الشُّبُهاتِ ، فَما مِنْهُمْ زائِغٌ عَنْ سَبيلِ مَرْضاتِه . وَ اَمَدَّهُمْ بِفَوائِدِ الْمَعُونَةِ : وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَواضُعَ اِخْباتِ السَّكينَةِ وَ فَتَحَ لَهُمْ اَبْوابا ذُلُلاً اِلى تَماجيدِهِ وَ نَصَبَ لَهُمْ مَنارا وَاصِحَةً عَلَى اَعْلامِ تَوْحيدِهِ ، لَمْ تُتْقِلْهُمْ مُوصِراتُ الاْآثامِ وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ اللَّيالى وَ الاَْيّامِ وَ لَمْ تَرْمِ الشَّكُوكُ بِنَوازِعِها عَزيمَةَ ايمانِهِمْ وَ لَمْ تَعْتَرِكِ الظُّنُونُ عَلى مَعاقِدِ يَقينِهِمْ وَ لا قَدَحَتْ قادِحَةُ الاْءِحَنِ فيما

ص: 114

بَيْنَهُمْ وَ لا سَلَنَبْنَهُمُ الْحَيْرَةُ مالاقَ مِنْ مَعْرِفَتِه بِضَمائِرِهِمْ وَ ما سَكَنَ مِنْ عَظَمَتِهِ وَ هَيْبَةِ جَلالَتِه فى اَثْناءِ صُدُورِهِمْ وَ لَمْ تَطْمَعْ فيهِمُ الْوَساوِسُ فَتَقْتَرِعَ بِرَيْنِها عَلى فِكْرِهِمْ .(1)

سپس خداوند سبحان براى سكونت بخشيدن در آسمان و آباد ساختن بالاترين قسمت از ملكوت خويش ، فرشتگانى شگفت آفريد و تمام شكاف ها و راه هاى گشاده آسمان ها را با فرشتگان پر كرد و فاصله جوّ آسمان را از آنها گستراند ، كه هم اكنون صداى تسبيح آنها فضاى آسمان ها را پر كرده : در بارگاه قدس ، درون پرده هاى حجاب و صحنه هاى مجد و عظمت پروردگار طنين انداز است . در ماوراى آنها زلزله هايى است كه گوش ها را كرد مى كند و شعاع هاى خيره كننده نور ، كه چشم ها را از ديدن باز مى دارد و ناچار خيره برجاى خويش مى ماند . خدا فرشتگان را در صورت هاى مختلف و اندازه هاى گوناگون آفريد و بال و پرهايى براى آن ها قرار داد ، آنها كه همواره در تسبيح جلال و عزّت پروردگار به سر مى برند و چيزى از شگفتى هاى آفرينش پديده ها را به خود نسبت نمى دهند و در آنچه از آفرينش پديده ها كه خاص خداست ، ادّعايى ندارند : «بلكه بندگانى بزرگوارند كه در سخن گفتن از او پيشى

ص: 115


1- خطبه 91 نهج البلاغه (با ترجمه مرحوم محمد دشتى) .

نمى گيرند و به فرمان الهى عمل مى كنند» . خدا فرشتگان را امين وحى خود قرار داد و براى رساندن پيمان امر و نهى خود به پيامبران ، از آنها استفاده كرد و روانه زمين كرده ، آنها را از ترديد شبهات مصونيّت بخشيد ، كه هيچ كدام از فرشتگان از راه رضاى حق منحرف نمى گردند . آنها را از يارى خويش بهره مند ساخت و دل هايشان را در پوشش از تواضع و فروتنى و خشوع و آرامش درآورد . درهاى آسمان را بر رويشان گشود تا خدا را به بزرگى بستايند و براى آنها نشانه روشن قرار داد تا به توحيد او بال گشايند . سنگينى هاى گناهان هرگز آنها را در انجام وظيفه دلسرد نساخت و گذشت شب و روز آن ها را به سوى مرگ سوق نداد . تيرهاى شك و ترديد خلل در ايمانشان ايجاد نكرد و شك و گمان در پايگاه يقين آن ها راه نيافت و آتش كينه در دل هايشان شعله ور نگرديد ، حيرت و سرگردانى آنها را از ايمانى كه دارند و آنچه از هيبت و جلال خداوندى كه در دل نهادند جدا نساخت و وسوسه هاى در آن ها راه نيافته ، تا شك و ترديد بر آنها تسلّط يابد .

وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فى خَلْقِ الْغَمامِ الدُّلَّحِ وَ فى عَظْمِ الْجِبالِ السَّمَخِ وَ فى قَتْرَةِ الظَّلامِ الاََْيْهَمِ وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ اَقْدامُهُمْ تُخُومَ الاَرْضِ السُّفْلى ، فَهِىَ كَراياتٍ بِيضٍ قَدْ نَفَذَتْ

ص: 116

فى مَخارِقِ الْهَواءِ وَ تَحْتَها ريحٌ هَفّافَةٌ تَحْبِسُها عَلى حَيْثُ انْتَهَتْ مِنَ الْحُدُودِ الْمُتَناهِيَةِ .

گروهى از فرشتگان در آفرينش ابرهاى پرآب و در آفرينش كوه هاى عظيم و سربلند و خلقت ظلمت و تاريكى ها نقش دارند و گروهى ديگر ؛ قدم هايشان تا ژرفاى زمين پايين رفته و چونان پرچم هاى سفيدى دل فضا را شكافته اند و در زير آن بادهايى است كه به نرمى حركت كرده و در مرزهاى مشخصى نگاهش مى دارد .

قَدِ اسْتَفْرَغَتْهُمْ اَشْغالُ عِبادَتِه وَ وَصَلَتْ حَقائِقُ الاْيمانِ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِه وَ قَطَعَهُمُ الاْيقانُ بِه اِلَى الْوَلَهِ اِلَيْهِ وَ لَمْ تُجاوِزْ رَغَباتُهُمْ ما عِنْدَهُ اِلى ما عِنْدَ غَيْرِه . قَدْ ذاقُوا حَلاوَةَ مَعْرِفَتِهِ وَ شَرِبُوا بِالْكَأْسِ الرَّوِيَّةِ مِنْ مَحَبَّتِه وَ تَمَكَّنَتْ مِنْ سُوَيْداءِ قُلُوبِهِمْ وَشِيجَةُ خيفَتِه ، فَحَنُوا بِطُولِ الطّاعَةِ اعْتِدالَ ظُهُورِهِمْ وَ لَمْ يُنْفِذْ طُولُ الرَّغْبَةِ اِلَيْهِ مادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ . وَ لا اَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظيمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمُ الاْءِعْجابُ فَيَسْتَكْثِرُوا ما سَلَفَ مِنْهُمْ وَ لا تَرَكَتْ لَهُمُ اسْتِكانَةُ الاْءِجْلالِ نَصيبا فى تَعْظيمِ حَسَناتِهِمْ . وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَراتُ فيهِمْ عَلى طُولِ دُؤُوبِهِمْ وَ لَمْ تَغْضِ رَغَباتُهُمْ فَيُخالِفُوا عَنْ رَجاءِ رَبِّهِمْ وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُناجاةِ أَسْلاتُ اَلْسِنَتِهِمْ وَ لا مَلَكَتْهُمُ الاَْشْغالُ فَتَنْقَطِعُ بِهَمْسِ الْجُؤارِ اِلَيْهِ اَصْواتُهُمْ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فى مَقاوِمِ الطّاعَةِ مَناكِبُهُمْ وَ لَمْ يَثْنُوا اِلى راحَةِ التَّقْصيرِ فى اَمْرِه رِقابَهُمْ وَ لا تَعْدُو عَلى عَزيمَةِ جِدِّهِمْ بَلادَةُ الْغَفَلاتِ وَ لا

ص: 117

تَنْتَضِلُ فى هِهَمِهِمْ خَدائِعُ الشَّهَواتِ . قَدِ اتَّخَذُوا ذَاالْعَرْشِ ذَخيرَةً لِيَوْمِ فاقَتِهِمْ. وَ يَمَّمُوهُ عِنْدَ انْقِطاعِ الْخَلْقِ اِلَى الْمَخْلُوقينَ بِرَغْبَتِهِمْ. لا يَقْطَعُونَ اَمَدَ غايَةِ عِبادَتِه وَ لا يَرْجِعُ بِهِمُ الاِْسْتِهْتارُ بِلُزُومِ طاعَتِه . اِلاّ اِلى مَوادَّ مِنْ قُلُوبِهِمْ غَيْرِ مُنْقَطِعَةٍ مِنْ رَجائِه وَ مَخافَتِه ، لَمْ تَنْقَطِعْ اَسْبابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ ، فَيَنُوا فى جِدِّهِمْ وَ لَمْ فَأْسِرْهُمُ الاْءَطْماعُ فَيُؤْثِرُوا وَشيكَ السَّعْى عَلَى اجْتِهادِهِمْ . لَمْ يَسْتَعْظِمُوا ما مَضى مِنْ اَعْمالِهِمْ وَ لَوْ اسْتَعْظَمُوا ذلِكَ لَنَسَخَ الرَّجاهُ مِنْهُمْ شَفَقاتِ وَجَلِهِمْ .

اشتغال به عبارت پروردگار «فرشتگان» را از ديگر كارها بازداشته و حقيقت ايمان ميان آنها و معرفت حق ، پيوند لازم ايجاد كرد ، نعمت يقين آنها را شيداى حق گردانيد كه به غيرخدا هيچ علاقه اى ندارند . شيرينى معرفت خدا را چشيده و از جام محبّت پروردگار سيراب شدند . ترس و خوف الهى در ژرفاى جان فرشتگان راه يافته و از فراوانى عبادت قامتشان خميده و شوق و رعبت فراوان ، از گريه و زارى آنها نكاسته است . مقام والاى فرشتگان ، از خشوع و فروتنى آنها كم نكرد و غرور و خودبينى دامنگيرشان نگرديد ، تا اعمال نيكوى گذشته را شماره كنند و سهمى از بزرگى و بزرگوارى براى خود تصوّر نمايند . گذشت زمان آنان را از انجام وظايف پياپى نرنجانده و از شوق و رغبتشان نكاسته تا از پروردگار خويش نااميد گردند . از

ص: 118

مناجات هاى طولانى ، خسته نشده و اشتغال به غيرخدا آن ها را تحت تسلط خود درنياورده است و از فرياد استغاثه و زارى آنها فروكش نكرده و در مقام عبادت و نيايش دوش به دوش هم همواره ايستاده اند ، راحت طلبى آن ها را به كوتاهى در انجام دستوراتش وادار نساخته و كودنى و غفلت و فراموشى بر تلاش و كوشش و عزم راسخ فرشتگان راه نمى يابد و فريب هاى شهوت همّت هاى بلندشان را تيرباران نمى كند . فرشتگان ، ايمان به خداى صاحب عرش را ذخيره روز بى نوايى خود قرار داده و آن هنگام كه خلق به غيرخدا روى مى آورد آنها تنها متوجّه پروردگار خويشند ، هيچ گاه عبادت خدا را پايان نمى دهند و شوق و علاقه خود را از انجام اوامر الهى و اطاعت پروردگار سست نمى كنند ، آن چه آنان را شيفته اطاعت خدا كرده بذر محبّت است كه در دل مى پرورانند و هيچ گاه دل از بيم و اميد او برنمى دارند . عوامل ترس آنها را از مسئوليت باز نمى دارد تا در انجام وظيفه سستى ورزند . طمع ها به آنان شبيخون نزده تا تلاش دنيا را بر كار آخرت مقدّم دارند ، اعمال گذشته خود را بزرگ نمى شمارند و اگر بزرگ بشمارند اميدوارند و اميد فراوان نمى گذارد تا از پروردگار ترسى در دل داشته باشند .

وَ لَمْ يَخْتَلِفُوا فى رَبِّهِمْ بِاسْتِحْواذِ الشَّيْطانِ عَلَيْهِمْ . وَ لَمْ

ص: 119

يُفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقاطُعِ وَ لا تَوَلاّهُمْ غِلُّ التَّحاسُدِ وَ لا تَشَعَّبَتْهُمْ مَصارِفُ الرَّيْبِ . وَ لاَ اقْتَسَمَتْهُمْ اَخْيافُ الْهِمَ . وفَهُمْ اُسَراءُ ايمانٍ لَمْ يَفُكَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِهِ زَيْغٌ وَ لا وَنّى وَ لا فُتُورٌ . وَ لَيْسَ فى اِطْباقِ السَّماءِ مَوْضِعُ اِهابِ اِلاّ وَ غَلَيْهِ مَلَكٌ ساجِدٌ ، اَوْ ساعٍ حافِدٌ ، يَزْدادُونَ عَلى طُولِ الطّاعَةِ بِرَبِّهِمْ عِلْما وَ تَزْدادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فى قُلُوبِهِمْ عِظَما .

فرشتگان درباره پروردگار خويش به جهت وسوسه هاى شيطانى اختلاف نكرده اند و برخوردهاى بد با هم نداشته و راه جدايى نگيرند . كينه ها و حسادت ها در دل هايشان راه نداشته و عوامل شك و ترديد و خواهش هاى نفسانى ؛ آنها را از هم جدا نساخته و افكار گوناگون آنان را به تفرقه نكشانده است .

فرشتگان بندگان ايمانند و طوق بندگى به گردن افكنده و هيچ گاه با شك و ترديد و سستى ، آن را بر زمين نمى گذارند، در تمام آسمان ها جاى پوستين خالى نمى توان يافت مگر آنكه فرشته اى به سجده افتاده ، يا در كار و تلاش است . اطاعت فراوان آنها بر يقين و معرفتشان نسبت به پروردگار مى افزايد و عزّت خداوند عظمت او را در قلبشان بيشتر مى نمايد .

ص: 120

فرشته شناسى ، وصف فرشتگان ، حضور ملائكه در همه جا ، ويژگى هاى ملائكه

حضرت على عليه السلام مى فرمايد : مِنْ مَلائِكَةٍ اَسْكَنْتَهُمْ سَماواتِكَ وَ رَفَعْتَهُمْ عَنْ اَرْضِكَ . هُمْ اَعْلَمُ خَلْقِكَ بِكَ وَ اَخْوَفُهُمْ لَكَ وَ اَقْرَبُهُمْ مِنْكَ . لَمْ يَسْكُنُوا الاَْصْلابَ وَ لَمْ يُضَمَّنُوا الاَْرْحامَ وَ لَمْ يُخْلَقُوا « مِنْ ماءٍ مَهينٍ » وَ لَمْ يَتَشَعَّبْهُمْ « رَيْبُ الْمَنُونِ » وَ اِنَّهُمْ عَلى مَكانِهِمْ مِنْكَ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَكَ وَ اسْتِجْماعِ اَهْوائِهِمْ فيكَ وَ كَثْرَةِ طاعَتِهِمْ لَكَ وَ قِلَّةِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ اَمْرِكَ ، لَوْ عايَنُوا كُنْهَ ما خَفِىَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ لَحَقَّرُوا اَعْمالَهُمْ وَ لَزَرَوْا عَلى اَنْفُسِهِمْ وَ لَعَرَفُوا اَنَّهُمْ لَمْ يَعْبُدُوكَ حَقَّ عِبادَتِكَ وَ لَمْ يُطيعُوكَ حَقَّ طاعَتِكَ .(1)

شگفت آور است آفرينش فرشتگان تو كه گروهى از آن ها را در آسمان ها سكونت دادى و از زمين بالا برده اى . آنها از همه آفريدگان نسبت به تو آگاه ترند و بيشتر از همه نسبت به تو بيمناكند و به تو نزديك ترند ، فرشتگانى كه در پشت پدران قرار نگرفته و در رحم مادران پرورش نيافته اند و از آبى پست خلق نشده اند و ناراحتى و مشكلات زندگى آنان را پراكنده نساخته . آنها با مقام و مرتبتى كه دارند و از ارزشى كه در نزد تو برخوردارند و آن گونه كه تو را دوست دارند ، فراوان تو را اطاعت مى كنند كه اندك غفلتى در فرمان تو ندارند . اگر آنچه

ص: 121


1- خطبه 109 نهج البلاغه (با ترجمه مرحوم محمد دشتى) .

بر آنان پوشيده است بدانند ، همه كارهاى خود را كوچك و ناچيز مى شمرند و بر خويش ايراد مى گيرند و مى دانند آن گونه كه بايد ، تو را عبادت نكرده اند و آن چنان كه سزاوار توست فرمانبردار نبودند .

عجز انسان از درك فرشتگان (فرشته مرگ)

هَلْ تُحِسُّ بِه اِذا دَخَلَ مَنْزِلاً ؟ اَمْ هَلْ تَراهُ اِذا تَوَفّى اَحَدا ؟ بَلْ كَيْفَ يَتَوَفَّى الْجَنينَ فى بَطْنِ اُمِّةِ ! اَيَلِجُ عَلَيْهِ مِنْ بَعْضِ جَوارِحِها اَمِ الرُّوحُ اَجابَتْهُ بِاِذْنِ رَبِّها ؟ اَمْ هُوَ ساكِنٌ مَعَهُ فى اَحْشائِها؟ كَيْفَ يَصِفُ اِلهَهُ مَنْ يَعْجَزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلُوقٍ مِثْلِهِ؟(1)

آيا هنگامى كه فرشته مرگ به خانه اى درآمد ، از آمدن او آگاه مى شوى ؟ آيا هنگامى كه يكى را قبض روح مى كند او را مى بينى ؟ بچّه را چگونه در شكم مادر مى ميراند ؟ آيا از راه اندام مادر وارد مى شود ؟ يا روح به اجازه خداوند به سوى او مى آيد ؟ يا همراه كودك در شكم مادر به سر مى برد ؟ آن كس كه آفريده اى چون خود را نتواند وصف كند ، چگونه مى تواند خداى خويش را وصف نمايد ؟

درباره ملائكه ثبت كننده اعمال انسان

اَعْلَمُوا ، عِبادَ اللّهِ ، اَنَّ عَلَيْكُمْ رَصَدا مِنْ اَنْفُسِكُمْ وَ عُيُونا مِنْ جَوارِحِكُمْ وَ حُفّاظَ صِدْقٍ يَحْفَظُونَ اَعْمالَكُمْ وَ عَدَدَ

ص: 122


1- خطبه 112 نهج البلاغه (با ترجمه مرحوم محمد دشتى) .

اَنْفاسِكُمْ ، لا تَسْتُرْكُمْ مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَيْلٍ داجٍ وَ لا يُكِنُّكُمْ مِنْهُمْ بابٌ ذُو رِتاجٍ .(1)

بدانيد ، اى بندگان خدا كه از شما نگهبانانى بر شما گماشته اند و ديدبان هايى از پيكرتان برگزيده و حافظان راستگويى كه اعمال شما را حفظ مى كنند و شماره نفس هاى شما را مى شمارند ، نه تاريكى شب شما را از آنان مى پوشاند و نه درى محكم شما را از آنها پنهان مى سازد .

درباره ملائكه و ثبت اعمال بشر

فَاتَّقُوا اللّهَ الَّذى اَنْتُمْ بِعَيْنِهِ وَ نَواصيكُمْ بِيَدِه وَ تَقَلُّبَكُمْ فى قَبْضَتِه . اِنْ اَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ وَ اِنْ اَعْلَنْتُمْ كَتَبَهُ : قَدْ وَكَّلَ بِذلِكَ حَفَظَةُ كِراما ، لا يُسْقِطُونَ حَقّا وَ لا يُثْبِتُونَ باطِلاً وَ اعْلَمُوا « اَنَّهُ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا » (2 / سوره طلاق) .

پس بترسيد از خدايى كه در پيشگاه او حاضريد و اختيار شما در دست او است و همه حالات و حركات شما را زير نظر دارد . اگر چيزى را پنهان كنيد مى داند و اگر آشكار كرديد ثبت مى كند ، براى ثبت اعمال فرشتگان بزرگوارى گمارده كه نه حقّ را فراموش و نه باطلى را ثبت مى كنند و بدانيد «آن كس كه تقوا پيشه كند و از خدابترسد، ازفتنه ها نجات مى يابد» .

ص: 123


1- خطبه 157 نهج البلاغه (با ترجمه مرحوم محمد دشتى) .

درباره فرشتگان محافظ در زندگى انسان

حضرت على عليه السلام مى فرمايد : اِنَّ مَعَ كُلِّ اِنْسانِ مَلَكَيْنِ يَحْفِظانِه ، فَاِذا جاءَ الْقَدْرُ خَلَّيا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ وَ اِنَّ الاَْجَلَ جُنَّةٌ حَصينَةٌ .(1)

با هر انسانى دو فرشته است كه او را حفظ مى كنند و چون تقدير الهى فرا رسد ، تنهايش مى گذارند ، كه همانا زمان عمر انسان ، سپرى نگهدارنده است .

ص: 124


1- حكمت 201 نهج البلاغه (با ترجمه مرحوم محمد دشتى) .

فهرست منابع و مآخذ

1 _ تفسير نمونه ، آيت اللّه مكارم شيرازى ، ناصر ، تفسير قرآن، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1370 ه ش ، جلد 1 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

2 _ تفسير نمونه ، آيت اللّه مكارم شيرازى ، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 5 ، ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

3 _ تفسير نمونه ، آيت اللّه مكارم شيرازى ، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 7 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

4 _ تفسير نمونه ، آيت اللّه مكارم شيرازى ، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 10 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

5 _ تفسير نمونه ، آيت اللّه مكارم شيرازى ، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 11 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

6 _ تفسير نمونه ، آيت اللّه مكارم شيرازى ، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 13 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

7 _ تفسير نمونه ، آيت اللّه مكارم شيرازى ، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 14 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

8 _ تفسير نمونه ، آيت اللّه مكارم شيرازى ، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ،

ص: 125

جلد 15 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

9 _ تفسير نمونه ، آيت اللّه مكارم شيرازى ، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 17 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

10 _ تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 18 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

11 _ تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، ناصر، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 19 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

12 _ تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، ناصر ، تفسير قرآن، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1370 ه ش ، جلد 20 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

13 _ تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 21 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

14 _ تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 22 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

15 _ تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، ناصر ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، 1370 ه ش ، جلد 22 ص ، چاپ نوزدهم ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

16 _ فرهنگ موضوعى قرآن،خرمشاهى،بهاءالدين، تهران ، الهدى ، 1369 ه ش ، 419 ص ، چاپ دوّم ، تيراژ

ص: 126

5000 ، وزيرى .

17 _ نهج البلاغه ، مرحوم دشتى ، محمّد ، مشهد ، آستان قدس رضوى ، 1381 ه ش ، 960 ص ، چاپ اول ، تيراژ 5000 ، وزيرى .

18 _ قاموس قرآن ، آيت اللّه قرشى ، سيّد على اكبر ، تهران ، دارالكتب اسلاميه ، 1378 ه ش ، 720 ص ، چاپ هشتم ، تيراژ 3000 ، وزيرى .

19 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميّه ، 1380 ه ش ، جلد5 ، 450 ص ، چاپ اول ، تيراژ 5000 ، جيبى .

20 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 7، 451 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

21 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 10 ، 409 ص ، چاپ اول ، تيراژ 5000 ، جيبى .

22 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 11 ، 374 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

23 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 13 ، 399 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

24 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد

ص: 127

15 ، 389 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

25 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 17 ، 366 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

26 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 18 ، 345 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

27 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 19 ، 392 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

28 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 20 ، 396 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

29 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 21 ، 384 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

30 _ تفسير جوان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1380 ه ش ، جلد 22 ، 387 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، جيبى .

31 _ تفسير بيان ، دكتر بيستونى ، محمّد ، تفسير قرآن، تهران ، انتشارات فراهانى ، 1381 ه ش ، جلد 1 ، 464 ص ، چاپ اوّل ، تيراژ 5000 ، پالتويى .

ص: 128

سيماى فرشتگان

(در قرآن و نهج البلاغه)

به اهتمام : ليلا حمداللّهى

عضو«كارگاه آموزشى مفسّرين جوان» در

مؤسسه قرآنى تفسير جوان

با نظارت : دكتر محمد بيستونى

ص: 129

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109